مروری بر شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان
مروری بر شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان برای مخاطبین ادبی جذاب بوده و در ادامه به معرفی داستانهای بسیار معروفی می پردازیم که نام آنها برای بیشتر ادب دوستان و کتاب خوان های حرفه ای آشناست.
ژان کریستف اثر رومن رولان
رومن رولان نویسنده فرانسوی انسانی صلح دوست و فرهیخته بود. او در سال 1935 به دعوت ماکسیم گورکی به شوروی رفت و با استالین ملاقات کرد. با وجود تمایل به تفکرات مارکس بر ضد استالین و حکومت شوروی مقاله های بسیاری منتشر کرد.
در سال 1914 و با آغاز جنگ جهانی اول به سوییس رفته و 23 سال از عمر خود را در سوییس سپری کرد. مشهورترین آثار رومن رولان جان شیفته و ژان کریستف هستند که بارها به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده اند. در ایران ژان کریستف برای اولین بار توسط محمود اعتماد زاده ترجمه شده و چاپ قدیم این کتاب در 8 جلد به چاپ رسیده است. ژان کریستف نام یک موسیقیدان آلمانی است که بعد از مشاجره با پلیس به اجبار کشور را ترک کرده و به فرانسه کوچ می کند. این داستان یک داستان موزیکال تلقی می شود به گونه ای که مخاطب غرق در داستان شده و گویی فقط به موسیقی گوش می سپارد. ژان کریستف در طی دوران بلوغ فکری خود گرفتار تحولات زیادی شده و روحیه ای چند شخصیتی دارد. شخصیت اصلی و با دوام به آرامی شکل می گیرد و پس از ثبات عقلی منطقی داستان ادامه می یابد. زندگی ژان کریستف تا حد زیادی به زندگی و اندیشه های بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است. 20 سال از زندگی رومن رولان به نگارش این داستان سپری شده و رولان معتقد است ژان کریستف شاهکار زندگی او محسوب می شود. رومن رولان برای رمان جان شیفته در سال 1915 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. ژان کریستف به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان انعکاسی از تفکرات و تمایلات صلح طلبانه رومن رولان است تا جایی که جایزه نوبل ادبیات او بیشتر جایزه صلح تلقی می شود تا ادبیات. رومن رولان وقوع جنگ بین دو کشور آلمان و فرانسه را پیش بینی کرده و درست پس از به پایان رساندن داستان جنگ جهانی اول آغاز می شود.
بخشی از داستان ژان کریستف در مروری بر شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان
:
«جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دورویی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید…
و چه خوب بود که آدمی میتوانست وقتی درد و مصیبتی دارد ماهها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازه نفس از خواب برخیزد. اما هیچ کس نمیتواند چنین کاری بکند؛ و باید بیدار ماند و درد کشید و با دردهای خود کنار بیاید.
بیشتر مردم در حقیقت در بیست یا سی سالگی میمیرند! اگرچه به ظاهر زنده میمانند اما دیگر چیزی یاد نمیگیرند و انعکاسی از گذشتهی خود میشوند و در سالهای بعدی خودشان را تکرار میکنند و ماشین وار
آن چه را که بیش از بیست یا سی سال یاد گرفتهاند، ناشیانه و به شکلی بدتر به نمایش در میآورند!
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافهای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب میشود ملتها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و اینقدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایدهآلیسم مینهد. هر کس از هنگام زادن تا مرگ آن را با هوا نفس میکشد، و این دیگر برایش یکی از شرایط زندگی شده است؛ تنها چند نابغه میتوانند از پس بحرانهای شیرمردانه – بحرانهایی که در طی آن خود را در جهان آزاد اندیشهٔ خویش تنها میبینند – از چنگ آن رهایی یابند.
آن که دوستش داریم همه گونه حقی برما دارد. حتی حق آن را دارد که دیگر دوستمان نداشته باشد.
و نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه تنها باید از خود رنجید که چرا باید آنقدر کم شایسته محبت باشیم که دوست ما را ترک کند و این خود رنجی کشنده است.»
داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز در مروری بر شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان
داستان های چارلز دیکنز بسیار نام آشنا هستند. بیشتر ما داستان اولیور تویست را خوانده ایم. از روی
داستان های دیکنز نسخه های سینمایی بسیاری ساخته شده است. چارلز دیکنز بزرگ ترین رمان نویس انگلیسی دوره ویکتوریا و فعال اجتماعی توانمند بود. به اعتقاد جیمزجویس نویسنده ایرلندی معاصر، پس از شکسپیر چارلز دیکنز تاثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی محسوب می شود. دیکنز برای داستان ها و نثر قدرتمند و خلق شخصیت های به یاد ماندنی بسیار تحسین شده است. دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر از مشهورترین داستان های دیکنز محسوب می شوند. وقایع داستان دوشهر در طول انقلاب فرانسه و در لندن و پاریس رخ می دهد. این رمان در کنار داستان شازده کوچولوی آنتوان دو سنت اگزوپری بیشتر از 200 میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته اند. همچنین این کتاب پر فروش ترین کتاب تک جلدی انگلیسی زبان دنیا و از مشهورترین عنوان های ادبیات داستانی به شمار می رود. داستان زندگی جوانی کشاورز است که تحت درس های اشرافی گری های فرانسوی ها در سالهای منتهی به انقلاب فرانسه؛ خشونت
انقلابی ها را در سالهای اول انقلاب نسبت به اشراف و مقامات درباری توصیف می کند. در این حوادث به ماجرای چند نفر می پردازد، به ویژه چارلز دارنه اشرافی فرانسوی که با وجود خوش قلبی قربانی احساسات ضد تبعیض انقلابی شده، سیدنی کارتن یک وکیل انگلیسی فراری است که سعی دارد زندگی ناموفق خود را با عشق به همسر چارلز دارنه نجات دهد. این داستان در زمان نگارش در چاپ های هفتگی و به تدریج انتشار یافت.
این داستان به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان به تمامی زبان های زنده دنیا ترجمه شده و ترجمه تخصصی آن در ایران توسط مترجم زبان انگلیسی ابراهیم یونسی انجام شده است.
بینوایان اثر ویکتور هوگو
بینوایان یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان نوشته ویکتور هوگو شاعر، نمایشنامه نویس و نویسنده فرانسوی و پیرو مکتب رمانتیسم بود. هوگو به عنوان یکی از بهترین و مشهورترین نویسندگان فرانسوی در آثار خود به بسیاری از تفکرات سیاسی و هنری مرسوم در زمان خود اشاره کرده و به عبارتی دیگر تاریخ فرانسه زمان خود را روایت می کند. از مشهورترین آثار او می توان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که می خندد اشاره کرد. در سراسر جهان بینوایان و گوژپشت نتردام به زبان های زنده دنیا ترجمه شده و نسخه های سینمایی و نمایشنامه های زیادی از روی آنها ساخته شده اند. اپراها و تئاترهای موزیکال زیادی بر اساس دو داستان بروی صحنه
رفته اند. آخرین نسخه سینمایی بینوایان به نام Les Misérables محصول سال 2012 برای اسکار 2013 در 8 رشته نامزد دریافت اسکار شده و در 3 رشته برنده جایزه اسکار شد. ویکتور هوگو در فرانسه بیشتر با مجموعه اشعارش شناخته می شود. داستان بینوایان برای اولین بار در سال 1862 منتشر شده و یکی از بزرگترین رمان های قرن محسوب می شود. با آغاز انقلاب 1815 و به اوج رسیدن در 1832 به زندگی شخصیت محکومی سابقه دار به نام ژان وال ژان و داستان رستگاری او می پردازد. این داستان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شهری پاریس، فلسفه اخلاق، ضد اخلاقیات، مذهب، نوع و ماهیت عشق را توصیف می کند. رمان بینوایان بارها و بارها به زبان های زنده دنیا ترجمه شده و در ایران برای اولین بار توسط یوسف اعتصامی پدر پروین اعتصامی ترجمه شده است.
ترجمه حرفه ای این داستان به وسیله مترجم های زیادی انجام شده که از میان آنها می توان به کیومرث پارسای اشاره کرد.
بخشی از داستان بینوایان:
«ژان وال ژان هنگامی که از خانه اسقف بیرون می آمد، از هر آنچه تا آن موقع افکارش به شمار می رفت خارج و دور بود. نمی توانست حساب کند که در وجودش چه می گذرد. در قبال کردار ملکوتی و در قبال کلمات دلنشین پیرمرد، سرسختی می ورزید. «شما به من قول داده اید که مرد با شرفی باشید. شما از این پس به بدی تعلّق ندارید و متعلّق به خوبی هستید. من جان شما را از شما می خرم، آن را از جوهر فساد می رهانم و به خدای مهربان تسلیمش می کنم.»
این، لاینقطع در سرش دور می زد. این، رحمت آسمانی را با غرور که در وجود ما به مثابه سنگر بدی هاست، رو در روی هم می نهاد. مبهماً احساس می کرد، که عفو و اغماض این کشیش، بزرگترین هجوم و شدیدترین حمله ای بوده که تا آن موقع لرزه در او افکنده است؛ که اگر با این رحمت ستیزه کند، سخت جانی اش قطعی خواهد شد؛ و اگر تسلیم آن شود باید بر بغضی که اعمال دیگر آدمیان جانش را طی سالیان دراز با آن انباشته است و این مایه خوش آیندش است، پشت پا زند؛ که این دفعه یا باید قطعاً غلبه کند و یا یکسره مغلوب شود، و اینک مبارزه،
مبارزه ای عظیم و قاطع بین «شرّ» وجود او و «خیر» وجود آن مرد درگرفته است.
در پیشگاه همه این انوار مانند یک مرد مست می رفت. آیا زمزمه های اسرارآمیزی را که در بعضی لحظات زندگی روح را آگاه یا خسته می کنند می شنید؟ صدایی در گوشش می گفت که هماندم، ساعت باشکوه سرنوشتش را پیموده است؛ که دیگر حدّ وسط برای او وجود ندارد؛ که اگر از آن پس بهترین فرد آدمی نباید بدترین فرد خواهد بود؛ که به اصطلاح بر وی لازم است که هم اکنون، یا به بالاتر از یک اسقف عروج کند و یا به پایین تر از یک محکوم به اعمال شاقّه فرو افتد؛ که اگر می خواهد از این پس خوب باشد باید فرشته گردد؛ که اگر می خواهد شریر بماند باید دیو شود.»
زنگ ها برای که به صدا در می آید اثر ارنست همینگوی
زنگ ها برای که به صدا در می آید اثر ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی است که در سال 1940 و با آغاز جنگ جهانی دوم منتشر شد. این داستان روایت رابرت جردن سرباز آمریکایی است که در هیاهوی جنگ های داخلی اسپانیا به بریگارد بین المللی ملحق می شود. این داستان در کنار داستان های پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه و خورشید هم طلوع می کند از بهترین آثار همینگوی محسوب می شود. عنوان کتاب از یکی از آثار شاعر انگلیسی زبان به نام جان دان گرفته شده است. مهدی غبرایی مترجم زبان انگلیسی ترجمه حرفه ای این کتاب را با اسم “این ناقوس مرگ کیست؟” انجام داده که به مفهوم عنوان انگلیسی داستان بسیار نزدیک تر است. منظور از زنگ در اسم کتاب، ناقوس کلیساست که در مراسم تشییع جنازه نواخته شده و به مرگ افراد در جنگ های داخلی اسپانیا اشاره دارد. جایزه قلم همینگوی نام جایزه معتبر ادبی است که هر سال به «نخستین کتاب یک داستاننویس» اهداء می شود.
خلاصه “داستان زنگ ها برای که به صدا در می آید؟”
«شخصیت اصلی داستان فردی به نام رابرت جردن است که تا قبل از شروع جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان یک استادیار در اسپانیا مشغول به کار است. قصه از جایی شروع میشود که جنگ داخلی اسپانیا با ورود خیل عظیمی از ارتش به حمایت و پشتیبانی از مخالفان دولت جمهوری آغاز میگردد و رابرت جردن نیز به خیل عظیم جمهوری خواهان میپیوندد.
رابرت جردن در طراحی و انفجارهای بزرگ تخصص داشته و به همین دلیل وظیفه انهدام و تخریب پلی که بر سر راه دشمن قرارگرفته به وی محول میگردد. رابرت جردن برای عملی کردن نقشه خود از فردی به نام پابلو؛ سرگروه شورشیان طلب کمک کرده اما او از کمک کردن به او سر باز میزند و همسر پابلو به حمایت از رابرت جردن برمیخیزد.
در ادامه داستان رابرت جردن عاشق دختری زیبارو به نام ماریا از همان گروه شورشیان میگردد. بخش قابل توجهی از این داستان اتفاقات و حوادث رخداده در میان رابرت، ماریا و سایر نیروهای محلی را حین جنگیدن بازگو میکند.
چیزی که موجب تمایز این داستان با سایر داستانهای مشابه آن شده این است که در بطن کشت وکشتار و خونریزی، زیباترین جلوههای زندگی بشری یعنی عشق را روایت میکند.»
پابرهنه ها اثر زاهاریا استانکو
زاهاریا استانکو نویسنده رومانیایی است که رمان پا برهنه ها را در سال 1948 سه سال پس از پایان جنگ جهانی منتشر کرد. این داستان رئالیستی سوسیالیستی بسیار خوش درخشیده به طوری که پس از انتشار آن استانکوی شاعر به استانکوی رمان نویس بدل شد و کتاب در طی دو سال به بیشتر زبان های زنده دنیا ترجمه شد. ترجمه حرفه ای این داستان در ایران به استادی توسط احمد شاملو انجام شده است.
زمان داستان پیش از جنگ جهانی اول رخ می دهد. خطوط کتاب پریشانی کشاورزان، اعتراض ها و سرکوب ها را به تصویر کشیده است.
قسمتی از کتاب پابرهنه ها :
– آنچه با دقت بیشتری تو بحرش رفته ام جهنم بوده است که کشیش مدام به اش حواله مان می دهد. همین جهنم خیالی نقاشی روی دیوار طرف در ورودی . شعله های قرمز عظیمی زیر پاتیل های بسیار بزرگ می بینی که توی آن قیر جوشان هست و بخار غلیظ سفیدی ازشان به طرف گنبد کلیسا بالا می رود. توی ابر و بخار هم شیطان ها دیده می شوند با دُم های درازِ به هم پیچیده و شاخ های شق و رق و گوش های پت و پهن و دماغ های برگشته و پوزه های گُرازوار. شیطان های پشمالودی که هر کدام یک شِنکش آهنی چهارسیخه دستشان است و با آن ارواح را از این پاتیل به آن پاتیل می اندازند؛ ارواح آدم هایی که این پایین معصیت کرده اند.
سایه های شب اثر امیل زولا
امیل زولا نمایشنامه نویس، رمان نویس و روزنامه نویس فرانسوی بزرگترین نماینده مکتب ادبی ناتورالیسم و پیشرو توسعه نمایش ناتورالیستی فرانسه است. امیل زولا برای اولین و دومین جایزه نوبل ادبیات در سالهای 1901 و 1902 نامزد دریافت جایزه شد ولی موفق به کسب آن نگردید. سایه های شب یکی از شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان اثر امیل زولا که سالها پیش تر با نام انسان وحشی ترجمه شده است برای اولین بار در سال 1889 منتشر شد. این داستان هفدهمین کتاب از مجموعه بیست جلدی زولا با اسم روکن ماکار می باشد. موضوع داستان مربوط به زمان تاسیس راه آهن پاریس و لوآور در قرن نوزدهم است و اقتباس های سینمایی زیادی از این اثر ساخته شده است.«سایههای شب» داستان یک لکوموتیوران است، قصه کارمند راه آهنی که در جنون زندگی میکند. او غرایز حیوانیاش را بیشتر از گذشته بر خود مسلط میبیند و خودش را در تسخیر دیو درونش میداند. از آن جهت میتواند شگفتانگیز باشد که زولا به شکلی آشکار درگیر با تکههایی از جامعه است و فساد دستگاههای قضایی و جامعهی فرانسه را به تصویر میکشد. این داستان بارها و بارها به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و ترجمه حرفه ای آن در ایران توسط فریدون حاجتی و بعدها با نام سایه های شب توسط علی اکبرمعصوم بیگی انجام شده است.
بخشی از کتاب:
– بگذریم ، کی می تواند بگوید؟ دست به کارهایی می زنی که هیچ وقت باور نداری که بتوانی.
من در آن لحظه بیشتر از تمام زندگی گذشته ام زندگی کردم .
کوه جادو اثر توماس مان در مروری بر شاهکارهای ادبی کلاسیک جهان
نویسنده بزرگ آلمانی که در سال 1929 به خاطر داستان کوه جادو برنده جایزه نوبل ادبیات شد. توماس مان از اولین روشنفکران آلمانی است که بعد از به قدرت رسیدن ناسیونال سوسیالیست های آلمانی برای خطرات آینده رایش سوم اخطار داد. به همین دلیل از طرف دولت رایش سوم تحت تعقیب قرار گرفت و به اجبار از آلمان به سوییس رفت. در سال 1949 در جشن بزرگداشت 200 سالگی گوته پس از 15 سال دوری از وطن به آلمان بازگشت. در همان سال دولت آلمان شرقی جایزه ادبی گوته را به توماس مان اهداء کرد و موفق به کسب دکترای افتخاری دانشگاه آکسفورد شد. این کتاب به تمام زبان های زنده دنیا ترجمه شده و در ایران ترجمه تخصصی آن توسط حسن نکو روح انجام گرفته است. داستان کوه جادو به هانس کاستروپ جوان اشراف زاده ای می پردازد که در طی حوادثی در داستان در معرض فضای مرگ آلود آسایشگاه قرار می گیرد و می پندارد که خود نیز بیمار است و هفت سال در آنجا می ماند تا وقتی که آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 باعث می شود او از رویا بیرون آمده و با خشونت به میدان های نبرد جنگ جهانی اول می رود.
بخشی از کتاب کوه جادو:
«دست به شورش زد، بله. به این بلا و واقعۀ وحشیانه تن نداد، حاضر نشد در برابرش جا بزند. به نام روح و اندیشه بر ضد طبیعت که سه چهارم یک شهر شکوفا و زندگی هزاران انسان را قربانی جنون فجیع خود کرد فریاد اعتراض بلند کرد. تعجب میکنید؟ لبخند میزنید؟ راجع به تعجب حرفی ندارم، ولی دربارۀ لبخندتان به خود اجازه میدهم، به شما اخطار کنم. این رفتار مردی است از تبار همان گالهایی که تیرهاشان را به سوی آسمان پرتاب میکردند… میبینید مهندس، این دشمنی روح است بر ضد طبیعت، بیاعتمادی غرورآمیزش به آن، پافشاری والامنشانهاش در حق خردهگیری بر آن و بر قدرت پلید و نابخردانهاش. طبیعت قدرت است، و این بردگی است که به قدرت تن دهند، با آن کنار بیایند… بگذارید بگویم: از ته دل با آن کنار بیایند. و نیز این همان انسانیتی است که درگیر مخالفت نمیشود، موش مرده بازی مسیحی را برخود نمیپسندد، آنجا که مصممانه در جسم اصل پلید و شیطانی را میبیند، تناقضی که به نظر شما میرسد در اصل همان تناقض همیشگی است. «چه مخالفتی با تجزیه دارید؟» هیچ، اگر در خدمت آموزش، آزادی و پیشرفت باشد. همه گونه، اگر بوی گند گور ازآن برخیزد. در مورد جسم هم وضع فرقی نمیکند. باید ستایشش کرد و پشتیبانش بود، هرگاه سخن از رهایی و زیباییاش باشد، سخن از آزادی حواس، از سعادت تمنیاتش. باید خوارش داشت، هرگاه به عنوان اصل ثقل و سنگینپایی رو در روی حرکت به سوی تور بایستد، باید از آن رو گردان بود، هرگاه کارش به نمایندگی و دفاع از اصل بیماری و مرگ بکشد، بشود مظهر انحراف، فساد، شهوت و ننگ.»