post

ادبیات رمانتیسم

در اوایل قرن نوزدهم دوره جدیدی به نام رمانتیسم در ادبیات اروپا آغاز شد که تا به امروز ادامه داشته است.

این دوره که دوره رمانتیک نامیده می شود مکتب طبقه بورژوازی محسوب می شد. در این مکتب تجمل و زندگی اشرافی اهمیت چندانی نداشت و آثار ادبی بیش از پیش توسعه یافتند. شاعران و نویسندگان از طبقات مختلف اجتماعی یکی پس از دیگری در سراسر اروپا به شهرت می رسیدند.

 

در ابتدای این دوره کلمه رمانتیک از طرف پیروان مکتب کلاسیک به مسخره گرفته شد و پس از مدتی در فرانسه نفوذ کرد تا سرانجام رمانتیسم تا سال 1950 بر ادبیات اروپا غلبه کرد. آنچه از آثار ادبی و هنری نیمه نخست قرن نوزده فرانسه به جا مانده به مکتب رمانتیسم اشاره می کند. شاتوبریان به عنوان پایه گذار مکتب رمانتیسم شناخته می شود.

 

مهم ترین اثر او «رنه» است که ترجمه تخصصی آن در ایران توسط شجاع الدین شفا و محمدعلی عظیمی صورت گرفته است. شاتوبریان و مادام دواتسال با ترجمه حرفه ای آثار ادبی انگلیسی و آلمانی مکتب رمانتیسم را به فرانسه آورده و به ادیبان فرانسوی عرضه کردند.

 

رمانتیسم فرانسه تحت تاثیر رمانتیسم انگلستان و آلمان شکل گرفت ولی در فرانسه به صورت مکتبی گسترده توسعه یافت چنان که به آرامی ادبیات اروپا تحت تاثیر رمانتیسم قرار گرفت. در سال 1824 نویسندگان مکتب رمانتیسم در گروهی به نام «سناکل» گردهم آمدند و از سال 1827 ویکتور هوگو عهده دار سرپرستی این گروه شد. هوگو با چاپ درام مشهور خود به نام «نبرد ارنانی» در سال 1830 این مکتب را به روزهای طلایی خود رساند.

 

ویکتور هوگو در این نمایشنامه بر ضد عقاید پیروان مکتب کلاسیک برخاسته است. پس از 1830 رمانتیکها به دو گروه محافظه کار و آزادیخواه تقسیم شدند که هوگو و وینیی در دسته محافظه کار و استاندال در گروه آزادیخواهان قرار گرفتند. پس از مدتی اختلاف و حسادت های نویسندگان نسبت به هم و گرایش آنها به سیاست مکتب رمانتیسم شکوه روزهای اوج خود را از دست داد.

 

در ابتدا رمانتیک در ادبیات در مفهوم های خیالی، افسانه ای، شاعرانه و قهرمانانه و خارق العاده استفاده می شد ولی در اوایل قرن نوزدهم رمانتیک به مفهوم جدید و مدرن امروزی خود رسید و برای شرح تصاویر زیبا و تاثیرگذار طبیعت استفاده می شد. کلمه رمانتیسم در طی نیمه اول قرن نوزدهم به جریان ادبی اطلاق شد که تلاش می کرد ادبیات جدیدی ایجاد کرده که مخالف با اصول مکتب کلاسیک بود. از همین رو این مکتب مکتب ضد کلاسیک نیز نامیده می شود. بخشی از تضادهای بین کلاسیسم و رمانتیسم به این مسئله می پردازد که کلاسیکها آرمانگرا بودند به این معنی که تنها جنبه های زیبایی را در هنر دیده و بیان می کردند ولی رمانتیکها و رئالیستها واقعگرا بودند.

به اعتقاد آنها تمام حقایق خوب و بد باید بیان شود. کلاسیکها پیرو اصول عقلانی بوده ولی رمانتیکها پیرو احساسات بوده و خیال پردازی می کنند. رمانتیسم « درد قرن» است. این جمله شک و نارضایتی دو گروه قرن نوزدهمی را نشان می دهد به خاطر اشتیاق و هیجان رسیدن به عشق در کنار شکست و ناکامی در راه رسیدن به هدف به وجود می آید.

 

به همین دلیل به رمانتیسم مکتب سرخوردگی ها نیز اطلاق می شود. یک قهرمان رمانتیک عاشقی آزاد است که معتقد است مالک سرنوشت خود نبوده و این دنیا جای خوبی برای بیان احساسات و رسیدن به رویاهایش نیست و از این رو منتظر رسیدن به دنیای برتر است. یکی از مهم ترین بیانیه های این مکتب بیانیه کتاب راسین و شکسپیر اثر استاندال نویسنده رئالیست فرانسوی است که ترجمه حرفه ای کتاب «سرخ و سیاه» او در ایران توسط مهدی سحابی به چاپ رسیده است.

 

در این اثر استاندال نمایش خشک کلاسیک راسین را با نمایش آزاد، احساسی و رمانتیک ویلیام شکسپیر مقایسه کرده و آنها را مورد انتقاد قرار می دهد. ویکتور هوگو در سال 1827 در مقدمه درام کرامول خود بیانیه دیگری برای این مکتب ارائه داد و به همین شیوه درام رمانتیک را آن چنان که باید شرح داد. او در این بیانیه نمایشنامه شکسپیر را به عنوان تئاتری کاملا رمانتیک در نظر می گیرد. در اینجا به برخی از عقاید رمانتیک ها می پردازیم:

آزادی؛ رمانتیسم «مکتب آزادی خواھی در ھنر» است. رمانتیک ها به آزادی اندیشه و آزادی بیان معتقد بودند. در قرن هجدهم نمایش و شعر مجبور به رعایت قوانین سختی بود که از زمان کلاسیکها به جا مانده بود ولی رمانتیکها بر این باور بودند که قوانین خشک و دست و پا گیر کلاسیکها ضرورتی ندارد. ادبیات نباید برای ابراز احساسات و عشق نویسنده نهایتی داشته باشد تا او بتواند بدون هیچ محدودیتی هنرآفرینی کند.

رمانتیسم

رمانتیسم

هیجان و احساسات؛ در رمانتیسم ابراز احساسات و هیجان یک ضرورت است. آنها معتقدند عقل و منطق در هنر جایی نداشته و این احساسات است که به روح بشر تسلط دارد. رمانتیک ها می گویند باید ھیجانھای شاعر یا نویسنده بیان شود تا بتواند ھیجان خواننده را بر انگیزد.

گفتن از خود؛ یکی از اصلی ترین ویژگیهای آثار ادبی رمانتیک استفاده مکرر از کلمات «من» و «خود» است. از این طریق خواننده با عشق، احساسات، درد و دلتنگی نویسنده آشنا می شود. قهرمان آثار رمانتیک خود نویسنده است.

گریز و سفر؛ سفر واقعی یا خیالی و یا سفر تاریخی یا جغرافیایی انجام می گیرد چون به نظر پیروان رمانتیسم باید از زمان حال گریخت. باید از ناکامی، دلتنگی، اندوه و تمام آنچه در واقعیت به آنها نرسیده ایم گریخت. پناه بردن به رویاها، فرار به گذشته و فرار به سرزمینهای دیگر.

احیای زبان؛ رمانتیکها کلمات نغز، استعاره، تشبیه و صنایع ادبی دیگر را به کار می برند تا به زبان جدیدی برای بیان افکار خود برسند.

مذهب؛ دوران کلاسیک ها و قرن 18 دوره عقل و منطق گرایی بود ولی در قرن 19 رمانتیکها به دین و مذهب روی آوردند چون برای جنبه های معنوی و روح انسان ارزش زیادی قائل بودند.

قالبهای رمانتیسم عبارتند از:

شعر غنایی: شعر، قالبی مناسب برای بیان احساسات و ابراز ھیجان و ھمچنین بیان اندوه و دلتنگی شاعر رمانتیک است. او با ملایم کردن قواعد فن شعر، اولویت بخشیدن به موزیک و آھنگ درونی و استفاده از عبارات تعجبی و دعایی، شعر ِ غنایی رمانتیک را خلق می کند. «تفکرات شاعرانه» اثر لامارتین، کتابی برای نسلھایی بود که منتظر نو و احیا شدن شعر بودند.

تئاتر: رمانتیکھا تقسیم بندی کلاسیک درام را به دو دسته کمدی و تراژدی قبول نداشتند. از نظر آنها تمام بخش های زندگی بشر، خوب یا بد، زیبا یا زشت، مسخره یا جدی و ھر آنچه که در زندگی انسان وجود دارد، باید بدون سانسور بر صحنه نمایش اجرا شوند، برخلاف کلاسیکھا که تنھا جنبه ھای زیبای زندگی را در ھنر نمایش می دادند.

رمان : رمان در این مکتب ، انعکاس روح نویسنده رمانتیک در قالب داستان است. رمان رمانتیک مقدمه ای بر رمان رئالیستھا است. موضوع و مفهوم آثار رمانتیک رمانتیسم بیشتر به موضوع می پردازد تا به مضمون. یکی از موضوعھای اصلی آثار رمانتیک، طبیعت است. رمانتیکھا برای تسلی تشویش درونی خود به طبیعت پناه می برند. آنان ساحل دریا، طوفان، آبشار، بیشه، اعماق دریا و جنگلھا را محرم راز دل خود می دانند. آنان در دنیای رویا و تخیّل در جستجوی سوژه های بکر و تازه هستند.

 

در توضیح کلمه رمانتیک باید بگوییم رمانتیک از کلمه رمان فرانسوی گرفته شده است. کلمه «رمانتیک» از قرن ھفدھم در انگلستان در مورد تعبیرات شاعرانه به کار می رفت و مقصود سبکی است در نویسندگی که مربوط به مسیحیت و ادبیات قرون وسطی و مخالف مکتب کلاسیک قدیم می باشد. در این سبک نویسنده در بیان تخیلات و تجسم و افکار خود آزادی کامل دارد.

این اصطلاح پس از ورود به زبان فرانسه در سال 1676، تا مدتھا به معنی خیال انگیز و افسانه ای به کار برده می شد. از اواخر قرن ھجدھم نویسندگان و شعرای کلاسیک که دیگر چندان رونقی نداشتند این کلمه را برای تمسخر طرفداران رمانتیسم به کار می بردند. رمانتیسم که از اواخر قرن ھیجدھم در انگلستان به وجود آمده بود ، بعدا وارد فرانسه و ایتالیا و اسپانیا گردید و تا سال 1850 در ادبیات اروپا درخشید. مکتب رمانتیسم بر خلاف کلاسیسم مکتب پیچیدگی ها و آشفتگی هاست. رمانتیک ھا اغلب درباره مکتب خود نظرات متفاوتی دارند و اصولی که آنھا را با ھم متحد ساخته است نامفھوم و اغلب متضاد است.

رمانتیسم

اما به طور کلی رمانتیسم ، نھضتی فلسفی و ادبی است که از اواخر قرن ھیجدھم در کشورھای انگلستان ، آلمان ، شمال اروپا و فرانسه شکل گرفت. این نھضت با دوره پیش رمانتیک یا عصر احساسات گرایی آغاز شد. خصوصیت اصلی دوره پیش از رمانتیک داخل شدن عواطف و احساسات فردی در شعر و ادبیات است. اما هنرمندان این دوران همچنان به قالب ھا و فرمول گذشتگان متعهد بودند.

پیدایش رمانتیسم معلول علت های اجتماعی متعددی بوده است که از آن میان می توان به دگرگونی بافت جامعه اروپایی و تبدیل آن از شکل فئودالی به بورژوایی و توسعه ادبیات قرون وسطی و آثار شکسپیر در اروپا اشاره کرده که سبب شد گرایش جدیدی در بین شعرا و نویسندگان پدید آید. این عوامل موجب بی ارزش شدن اصولی بود که مورد قبول نویسندگان نو کلاسیک بود ( اصولی مثل حفظ سلسله مراتب اجتماعی ، حاکمیت خرد و عقل سلیم بر دنیای ھنر و ادبیات، گرته برداری از نویسندگان و شعرای یونان و روم باستان) . نباید از تاثیر انقلاب کبیر فرانسه بر این مکتب چشم پوشی کرد.

 

انتشار کتاب «بالادهای غنایی» اثر مشترک دو شاعر انگلیسی ، «ویلیام وردزورث» و «ساموئل کالریج» ، اوج این تحول فلسفی و ادبی محسوب می شود. «وردزورث» در مقدمه بالادهای غنایی به انتخاب موضوعاتی پرداخته که از زندگی مردم عادی گرفته شده، و بیان این موضوعات را به زبانی ساده توصیه می کند.

 

«ویلیام بلیک»، «وردزورث»، و «شلی» در اشعار خود نقاب (پرسونا) شاعر پیامبر گونه را انتخاب کرده و به شیوه رویایی اشعار خود را می نویسند. استفاده از نماد نزد شعرایی چون بلیک و شلی صورت دیگری از این ابتکار و ابداع در کار رمانتیک ها است. استفاده از نماد نشان می دهد که این شاعران از جهان بینی خاصی برخوردارند. بر طبق این جهان بینی، اشیاء علاوه بر خصوصیت های ظاهری خود، دارای مضامینی پنهان نیز هستند. شلی در این باره می نویسد: «من همواره در آنچه می بینم به دنبال تشابه چیزی هستم که در پس اکنون و آن شِیء ملموس و مادی وجود دارد.» در ایران ترجمه حرفه ای گزینه اشعار ویلیام وردزورث توسط احمد همتی انجام شده است.

 

وردزورث در مقدمه بالادهای غنایی، شعر خوب را مکرراً غلیان خود جوش احساساتی قوی می نامد. بنابراین، دیگر از نظر نو کلاسیک ها که شعر را بازتاب اعمال و کردار انسان ها در حین انجام کار تعبیر می کردند، جوهره اصلی شعر، احساسات ، دردها و ناراحتی ها ، و خوشی های خود شاعر است. در نظر وردزورث اگر شعری زاینده و بالنده باشد باید خودجوش باشد یعنی فرآیند نگارش آن خارج از قواعد و اصول مورد نظر نوکلاسیک ها رخ می دهد. جان کیتز، در این باره حتی فراتر می رود و می گوید: «اگر بنا است شعر به طور طبیعی مانند برگ های درخت فرو نریزد، بهتر است اصلاً به دنیا نیاید.» کالریج نیز می نویسد که شعر چون گیاهی روییدنی بنا بر سرشت خود شکل و قالب نهایی را پیدا می کند.

 

موضوع اشعار رمانتیک ها عموماً طبیعت خارجی بوده است. اما در این اشعار طبیعت هدف نیست بلکه انگیزه ای است که شاعر را به تامل و اندیشیدن وا می دارد.

به همین دلیل بسیاری از اشعار با اهمیت رمانتیک ها در واقع اشعاری متفکرانه و مطابق با احساسات است که بر محور مسایل مهم بشری دور می زند. وردزورث می گوید: «اندیشه انسان، جایگاه من و اقلیم اصلی ترانۀ من است.» اشعار رمانتیک ها، مستقیم یا غیر مستقیم، غالباً راجع به غلیان ها،پریشانی ها و جریان های روحی یک شاعر است. اما در هر صورت شخصی که موضوع شعر است، انسانی است بریده از اجتماع و درگیر یک جستجوی طولانی و بی پایان. در بسیاری از آثار رمانتیک ها شخصیت اصلی معمولاً شورشی است که بر ضد شرایط حاکم عصیان می کند. رمانتیک ها با تأکید بر اهمیت قوه خیال، در واقع اساس تفکر نو کلاسیکی را که بر عقل سلیم و قوه تشخیص تکیه داشت در هم فرو ریختند.

ادبیات رنسانس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *