سبک های یادگیری مترجم : ترجمه یک فعالیت هوشمندانه است اما از چه نوع هوشی استفاده می کند؟ هاوارد گاردنر[1] مدیر پروژه صفر در دانشگاه هاروارد[2]، از اوایل دهه 1980 به تحقیق درمورد تععد هوش پرداخته است. همچنین بحث می کند که علاوه بر هوش زبانی و منطقی/ریاضی که توسط تستهای ضریب هوشی ارزیابی میشوند، چند نوع هوش دیگر بشرح زیر وجود دارد:
هوش موسیقی
: توانایی شنیدن، اجرا و نوشتن موسیقی با مهارت پیچیده و توجه به جزئیات. این هوش اغلب از نزدیک با هوش ریاضی مرتبط بوده اما در کل، از آن متمایز است.
هوش فضایی
: توانایی تشخیص، تمایز، تغییر و تولید اشکال و روابط مکانی؛ “حس” یا “درک” روابط، تنش یا تعادل در نقاشیها، مجسمه ها، معماری و رقص؛ ایجاد و تبدیل قیاسهای مثمر ثمر بین اشکال کلامی یا موسیقی و دیگر اشکال فضایی. این هوش ازطریق هندسه، با هوش ریاضی مرتبط بوده اما درکل، از آن متمایز است.
هوش هیجان بدنی
: توانایی درک و ایجاد حالتهای کاریکاتور بدنی همچون بازیگران؛ انجام حرکات جسمانی ایده آل، روان، هماهنگ و متعادل (هوش رقاصان و ورزشکاران).
هوش شخصی
: که “هوش هیجانی” نیز خوانده میشود. توانایی ردیابی، مرتب سازی و بیان وضعیتهای عاطفی شخص و دیگران به ترتیب “درون فردی” و “برون فردی” (هوش روانکاوان، والدین خوب، معلمان خوب و دوستان خوب)؛ ترغیب خود و دیگران برای هدایت فعالیتها به سمت هدف مطلوب (هوش همه متخصصان موفق بویژه رهبران).
هوش منطقی ریاضی
: توانایی درک، مرتب سازی و تغییر نظم و رابطه در دنیای اشیاء و نمادهای انتزاعی (هوش ریاضیدانان و فیلسوفان).
هوش زبانی
: توانایی شنیدن، مرتب سازی، ایجاد و تغییر پیچیدگیهای یک زبان واحد (هوش شعراء، رمان نویسان، نویسندگان، سخنرانان فصیح)؛ توانایی یادگیری زبانهای خارجی و شنیدن، تولید و تنظیم پیچیدگیهای انتقال در بین آنها (هوش مترجمان و مفسران).
البته هوش زبانی ممکن باعث شود که مترجمان و مفسران فقط ازلحاظ زبانی باهوش به نظر برسند؛ کار آنها بعنوان مترجم، فقط توانایی درک و ایجاد تغییر در زبان نیست. مترجمان فنی به هوش مکانی و منطقی/ریاضی بالایی نیاز دارند؛ مترجمان فیلم و سریال به هوش بدنی و هوش شخصی بالایی نیاز دارند؛ مترجمان ادبی به هوش موسیقی قوی نیاز دارند.
بیشتر بخوانید: ساده ترین روش های ترجمه کلمه as
در واقع، یکی از شگفت آورترین اکتشافات انجام شده در چارچوب تحقیقات آموزشی در سالهای اخیر این است که افراد مختلف روشها یا “سبکهای” نامتناهی یاد می گیرند و از آنجا که مترجمان خوب همیشه در حال “پیشرفت” هستند، یادگیری بیشتر زبانها، فرهنگها و ترجمه در قالب سبکهای یادگیری مختلف میتواند برای آنها مفید باشد.
آگاهی از سبکهای یادگیری می تواند از چندین طریق مثمر ثمر باشد. برای مترجم بعنوان یادگیرنده، میتواند به معنای کشف نقاط قوت شخصی و یادگیری ساختار فعالیت فردی در جهت تقویت نقاط قوت باشد. از طرفی، توجه به روابط علّی و معلولی بین فعالیتهای نیمه آگاهانه خاص همچون درک نوع موسیقی در رادیو و اثربخشی آن بر ما بعنوان مترجم بسیار دشوار است. معمولآ زمان یا انرژی لازم برای بررسی اثرات سروصدا یا سکوت در حین انجام کارهای خاص را نداریم؛ اینکه ترجیح دهیم تنهایی یا بصورت گروهی فعالیت کنیم یا اینکه آیا ترجیح میدهیم اوضاع جدید را تجربه کنیم یا نه.
مطالعه هوش و سبکهای یادگیری میتواند به ما کمک کند تا واکنشهای نیمه آگاهانه، رفتارها و ترجیحات خود را بشناسیم و در نتیجه، زندگی حرفه ای ما را بطور اثربخشی حول این واکنشها سازماندهی می کند. همچنین، آگاهی از این سبکهای یادگیری ممکن است به یادگیرنده کمک کند تا موقعیتهای جدیدی را برای خود فراهم کند و حتی میتواند زمینه حرفه ای برای توسعه تواناییهای تحلیلی و تطبیق پذیری خود به شرایط جدید فراهم کند.
اریک جنسون[3] در کتابش “یادگیری و آموزش مبتنی بر مغز[4]” چهار سبک یادگیری فردی را تشریح می کند: متن، نتیجه گیری، پردازش و پاسخ. درکل، میتوان گفت که سبکهای یادگیری نه تنها ترکیبی از ترجیحات فردی و گروهی هستند؛ بلکه در انواع فعالیتها از یک موقعیت به موقعیت دیگر متفاوت هستند.
[1] Howard Gardner
[2] Project Zero at Harvard University
[3] Eric Jensen
[4] Brain-Based Learning and Teaching