نمونه ترجمه مدیریت : رهبری
Creativity and innovation
Creativity is the generation of novel and useful ideas or solutions to problems (Amabile, 1983; Sternberg, 1988; Weisberg, 1988). On the other hand, innovation is the actual implementation and execution of creative ideas (Amabile, Conti, Coon, Lazenby, & Herron, 1996). As noted by LePine and Van Dyne (1998, p. 865): “Innovation begins with recognition and generation of novel ideas or solutions that challenge past practices and standard operating procedures.” And innovation does not take place in the absence of creativity. Leaders must therefore first stage organizational contexts that promote creativity
There are two factors that lead to creativity and then innovation: employee voice and knowledge sharing. This is supported by a substantial body of empirical evidence, which we use in describing each of these factors
خلاقیت و نواوری
خلاقیت ، تولید ایده های جدید و مفید راه حلی برای مشکلات است. از طرف دیگر ، نوآوری ، اجرای واقعی و اجرای ایده های خلاق است. همانطور که توسط لپین و ون دای ذکر شده است: “نوآوری با شناخت و تولید ایده های جدید یا راه حل هایی که شیوه های گذشته و رویه های عملیاتی استاندارد را به چالش می کشد آغاز می شود.” و نوآوری در صورت عدم وجود خلاقیت صورت نمی گیرد. بنابراین رهبران باید در مرحله اول زمینه های سازمانی را تقویت كنند كه خلاقیت را ارتقا می بخشد. دو عامل وجود دارد که منجر به خلاقیت و سپس نوآوری می شود: اشتراک گذاری صدای کارکنان و اشتراک دانش. این امر توسط بخش قابل توجهی از شواهد تجربی پشتیبانی می شود ، که ما در توصیف هریک از این عوامل استفاده می کنیم.
Voice
Voice is discretionary, self-initiated extra-role behavior aimed at improving the organizational environment through the communication of ideas, suggestions, or concerns about work-related issues (Morrison, 2011). Voice is a critical antecedent of creativity and innovation because it improves group decision making and organizational learning (Enz & Schwenk, 1991), while also promoting a superior detection of errors (Morrison &Milliken, 2000). Voice also allows employees to experience work as exciting and inherently interesting (i.e., intrinsic motivation; Ryan & Deci, 2000), which is directly related to risk taking—a determinant of creative behavior (Ama-bile, Goldfarb, & Brackfleld, 1990; Hennessey & Amabile, 1988; Woodman, Sawyer, & Griffin, 1993). When voice is not encouraged, employees are fearful of penalization forquestioning authority, speaking up at the wrong moment, or simply rocking the boat (Aguinisetal., 2016; Burris, 2012; Chan, 2006; Grant, Gino, & Hofmann, 2011; Seibert, Kraimer, & Crant, 2001). Ensuing concerns about when to speak up—or if employees will find it worthwhile to speak up at all—should be of concern to leaders interested in promoting a psychologically safe environment ripe for creative thinking (Aguinis et al., 2016).
In sum, voice is a key success factor needed for managers to become innovation leaders because if new ideas are not articulated, they can hardly be implemented. Thus, our conclusion from this body of empirical research is that organizations will be able to implement ideas more successfully when leaders encourage employee voice (Rank, Pace, & Frese, 2004)
صدا
صدا اختیاری است ، از نقش مهمی در جهت ارتقاء محیط سازمانی از طریق ارتباط ایده ها ، پیشنهادات یا نگرانی های مربوط به مسائل کاری برخوردار است. صدا یک پیشگویی مهم از خلاقیت و نوآوری است زیرا باعث بهبود تصمیم گیری گروهی و یادگیری سازمانی و در عین حال باعث تشخیص بهتر خطاها نیز می شود. صدا همچنین به کارمندان اجازه می دهد تا کار را ذاتاً جالب تجربه کنند (به عنوان مثال ، انگیزه ذاتی ؛ رایان و دسی ، 2000) ، که به طور مستقیم با ریسک پذیری – که تعیین کننده ء رفتارهای خلاقانه هست ، مرتبط می باشد . وقتی صدا تشویق نمی شود ، کارمندان از ترس مجازات به دلیل سؤال از سوی روسا ، صحبت در لحظه اشتباه و یا به غرق شدن قایق آرزوهایشان دیگر خلاقیتی از خود نشان نمی دهند . نگرانی در مورد صحبت کردن – یا اینکه کارمندان اصلاً ارزش صحبت کردن را پیدا می کنند – باید مورد توجه رهبران علاقمند به ارتقاء یک محیط روانی بی خطر برای تفکر خلاق باشد. درمجموع ، صدا عامل اصلی موفقیت است که مدیران برای تبدیل شدن به رهبران نوآوری لازمش دارند ، زیرا اگر ایده های جدید بیان نشده باشند ، به سختی قابل اجرا خواهند بود . بنابراین ، نتیجه گیری ما از این تحقیق تجربی این است که در سازمان ها وقتی رهبران با صدای شفاف کارمندان شریک شوند ، می توانند ایده ها را با موفقیت بیشتری عملی کنند.