این یک نمونه ترجمه متن فلسفی میباشد
Jacques Derrida (1930-2004) was among the few philosophers who wrote explicitly about architecture and engaged with architects. He was born in the French colony of Algeria into a Jewish family. He studied philosophy at the F_cole Normale Superieure in Paris, where he spent most of his academic career, though he travelled extensively and was closely connected with several universities in the USA. Derrida’s recent biography by David Mikics presents Derrida as a highly controversial figure (Mikics, 2010, pp. 69-70). In spite of the respect he was accorded abroad, Derrida did not fit comfortably within the academic system in Paris. He did not receive his doctorate until 1980, which was based on works previously published (Powell, 2006, p. 40). Derrida’s most important writings appeared in the 1960s, with his engagement by architects flourishing 20 years later in the mid-1980s
ژاک دریدا (1930-2004) یکی از اندک شمار فیلسوفانی بود که به صراحت درباره معماری نوشت و پیوند نزدیکی با معماران داشت. او در مستعمره فرانسوی الجزایر در خانواده ای یهودی زاده شد. فلسفه را در اکول نرمال سوپریور[1] در پاریس تحصیل کرد، و بیشتر فعالیت آکادمیک خود را هم در همان جا گذراند، اما همزمان زیاد به خارج سفر می کرد و با چندین دانشگاه در ایالات متحده ارتباط نزدیکی داشت. زندگی نامه اخیرا منتشر شده دریدا به قلم دیوید میکیکس[2] دریدا را چهره ای بسیار بحث برانگیز معرفی می کند (میکیکس، 2010، ص 69-70). دریدا به رغم احترامی که در خارج داشت در سیستم دانشگاهی پاریس به راحتی جا نمی افتاد. او تا سال 1980 موفق به دریافت دکترای خود، که بر اساس آثار قبلا منتشر شده وی بود، نگردید (پائول، 2006، ص 40). مهمترین نوشته های دریدا در دهه 1960 منتشر شد، در حالیکه پیوند های وی با معماران 20 سال بعد در اواسط دهه 1980 به اوج رسید.
My main point in this book is to renew an interest in the thinking of Jacques Derrida for architects. Derrida’s ideas were carried over into architecture as justification for the emergence of a new style, the architecture of ‘Deconstruction’ in the 1980s and 1990s. I contend that this movement (Deconstruction) falls short of realising what is radical in Derrida’s contribution to understanding architecture. So I will re-evaluate Derrida’s contribution and argue for the further development of its potential. I emphasize Derrida’s contribution to the way architecture is practised, thought about and taught, rather than the forms and spaces produced by Deconstructive architecture. Through this analysis Derrida has two main contributions to make. First is a new understanding of the institution of architecture opened up by his arguments, that is, architecture as an authoritative profession with accreditation, organisation, standards, leadership, archives and a ‘canon’ (examples of fine buildings). Second are the intellectual procedures by which Derrida goes about his analyses of texts and his resolution of philosophical problems. His PROLOGUE approaches are as useful for architecture as are the philosophical conclusions that he reaches
هدف اصلی من در این کتاب تجدید علاقه به اهمیت تفکر ژاک دریدا برای معماران است. در دهه های 1980 و 1990، ایده های دریدا به معماری به عنوان حوزه ای جدید برای ظهور یک سبک جدید، معماری «ساختار شکن»، وارد شد. من معتقدم که این جنبش (ساختارشکنی) نتوانسته آنچه در خدمت دریدا به معماری رادیکال است را محقق کند. بنابراین در اینجا خدمات دریدا را دوباره ارزیابی می کنم و پتانسیل آن را توسعه بیشتری می دهم. تاکید در اینجا بر خدمات دریدا به معماری در عمل، تفکر و تدریس است، و نه فرم ها و فضاهای تولید شده توسط معماری ساختارشکن. طبق این تحلیل خدمات دریدا به معماری در دو بخش اصلی جای می گیرد: اول درک جدیدی از نهاد معماری که در بحث های وی ارایه می شود، یعنی معماری به عنوان یک حرفه معتبر برخوردار از نظام اعتبار بخشی، سازمان، استاندارد، رهبری، آرشیو و یک “فهرست از آثار معتبر” (مثال های ساختمان های زیبا). و دوم روش های تفکر که دریدا در تحلیل خود از متون و حل مشکلات فلسفی به کار می بست. رهیافت های وی به اندازه نتیجه گیری های فلسفی اش برای معماری مفید هستند.