شروع مترجمی و دردسر ارسال فایل
اولین سالی که وارد کار ترجمه شدم، یه پروژه قبول کردم که تقریباً ۷۰ صفحه بود. یادمه بعد از این که کار تموم شد، فایلش رو توی سایت آپلودبوی گذاشتم و لینکش رو با پیامک براش فرستادم. چون تعداد فایل ها زیاد بود، تصمیم گرفتم فایلش رو فشرده کنم تا فرستادنش راحت باشه. اون بلد نبود چطوری از این سایت استفاده بکنه و هر چقدر هم که من بهش توضیح دادم، فایده نداشت. مجبور شده بود به کافی نتی محلشون پول بده تا اون فایل که حجمش خیلی هم کم بود، دانلود کنه. این اولین و جالب ترین خاطره ایه که دارم.
ترجمه انگلیسی این خاطره مترجم
The first year I got into translation job, I accepted a project that was almost 70 pages. I remember when I got out of work, I put the file on the uploadboy website and sent it to her via a text. Because of the large number of files, I decided to compress the files to make it easier to send. She didn’t know how to use this website, no matter how much I explained it to him. She’d been forced to pay to some internet café’ to download the file which was really small. That’s the first, also the funniest memory I have.
سجاد شبانی
خاطرات دیگر