ترجمه بعنوان نمونه ای از فلسفه : فلسفه غربی گفتمان سنتی در زمینه ترجمه ندارد. در حقیقت، اصطلاح ترجمه در بیشتر دانشنامه ها و واژه نامه های تخصصی وجود ندارد. این مفهوم تقریبآ هیچ نقشی در گفتمان یونان ایفا نمی کند و به نظر میرسد کمی در طول قرنها برای رفع ابهامات انجام شده است.
این محرومیت کم و بیش ممکن است یک نگرش قوم گرایی ژرف که همه زبانهای خارجی را “وحشیانه” میداند، باشد. همچنین ممکن است بعنوان فرهنگ روم (نظریات ما براساس شعر دراماتیک و سخنرانی های هوراس و سیسرو[Horace and Cicero] مطرح هستند؛ نه فلسفه) و در واقع، ازطریق بخش عمده ای از سنت قرون وسطایی در نظر گرفته شود. برای مثال زمانی که ورمیر[Vermeer] سیستمهای توماس آکویناس[Thomas Aquinas] را مطرح کرده و همچنین تئوریهای ترجمه که متفکران ارائه داده اند را توسعه میدهد، این مسئله را نیز مورد بررسی و تفسیر قرار میدهد که چرا متفکران قرون وسطایی تئوریهای ترجمه را ارائه نداده اند.
شاید شما از کتاب های فلسفه ای که در دبیرستان یا در دانشگاه خوانده اید، به خاطر داشته باشید که از فلاسفه متفاوت، تصاویر پرتره ای در کتاب درسی شما آمده است و متون مرتبط با این تصاویر نیز در ادامه ی آن در کتاب ها ارائه گردیده اند و به نظر می رسد که برای بیان مودبانه مفاهیم، گونه ای رقابت در میان فلاسفه دیده می شود.
شاید شما در خصوص ذهنیات افراد نوجوان که لباس سیاه می پوشند و به نوع خاصی از موسیقی گوش می دهند، و با ترس، شروع به فریاد کشیدن می کنند، بیشتر فکر کنید. این نوجوانان از آویزهایی استفاده می کنند که تمام این نشان ها ممکن است بیانگر بحران هویت باشند.
در این شرایط، وقایع مربوط به مشروعیت مباحث وجودی یا تفکرات فلاسفه در ارتباط با مباحث وجودی، ممکن است کاملا بیانگر صورت کلی نظریه وجودی و صحت این نظریه نباشد. می توان گفت تقریبا میانگین اگزیستانسیالیست ها با فکر کردن به مرگ، دچار افسردگی نمی شوند و خود را غرق در مباحث نیستی نمی بینند. ( به وجود دوباره اعتقاد دارند).
در این بخش بیشتر در مورد واقعیت اگزیستانسیالیست مطالبی خواهید خواند و در خصوص یک روش درمانی گسترده مبتنی بر این فلسفه جالب توجه، مطالبی بیان خواهد شد.
این مقاله شامل مباحث زیر است:
- نظریه وجودی: رهیافتی متفاوت برای معناگرایی
- درمانی وجودی چیست / روان درمانی؟ ارائه یک تعریف
- موقعیت مناسب برای درمانی وجودی
- ارتباطات درمانی وجودی
- یک پیام خانگی را دریافت نمایید.
- مراجع
نظریه وجودی: رهیافتی متفاوت برای معنا گرایی
اگزیستانسیالیسم، یک چشم انداز خاص و منحصر به فرد در معنا گرایی است که بخشی از تفکرات اصلی را در فلسفه شامل می شود وبه نظر میرسد که معنای ذاتی در خصوص اگزیستانسیالیسم وجود ندارد.
البته این امر به این معنا نیست که کلا هیچ معنایی برای اگزیستانسیالیست تعریف نشده است، بلکه معنای ذاتی برای این واژه وجود ندارد و تعاریف پیش فرضی در سطح جهان، برای این واژه بیان گردیده است. هر آنچه معنا از دنیای ما در مورد اگزیستانسیالیست بیان گردد ، توسط نیروهای انسانی بوده و تعاریف ذاتی و اصلی در خصوص اگزیستانسیالیست نیستند.
این امر اتفاقی نیست که فلسفه متفاوت و بحث برانگیزی درمورد کشش این مبحث، ارائه گردد و این فلسفه ممکن است مرتبط با افسردگی شدید و همچنین ترس های مربوط به جنگ جهانی دوم و فلسفه وجودی و بازیابی زندگی، باشد. با مواجه با واقعیت های جنگی، قحطی گسترده و فقر، بسیاری از افراد در مورد نظم طبیعی حاکم بر جهان و مجموعه از قوانین وجودی، شروع به بیان پرسش هایی کردند.
پس از همه این موارد ، در صورتی که جنگ منجر به ایجاد ویرانی در مقیاس گسترده جهانی شود ( که این ویرانی در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد) چه چیزی یا چه کسی مجاز بوده است که این ویرانی را ایجاد نماید و هدف ایجاد این ویرانی چه بوده است؟
به طور ناگهانی، طرز فکر تکیه بر مباحث معنوی و کلیساها، دولت ها، یا هر مرجع قدرت دیگر، تقریبا رو به تیرگی و افول رفت. با در نظر گرفتن منابع طبیعی قدرت های تضعیف شده، افراد شروع کردند که بیشتراز آنکه دنبال یک شبکه گسترده خارجی باشند به معنای وجودی خودشان توجه کنند.
اهداف اگزیستانسیالیستی بیان گر این است که افراد آزادی و مسئولیت بیشتری دارند و این طرز فکر باعث می شود که ما شروع به انتخاب و یادگیری مباحث مربوط به فردیت کنیم و به ما گفته می شود که چگونه انتخابات ذهنی خود را سازمان دهی کنیم و بر موانع غیر معتبری که در مقابل توسعه فردیت است غلبه نماییم. مطابق با تفکرات اگزیستانسیالیسم، ما ممکن است خودمان، معانی وجودی را بیابیم و ارزش های خود را ارزیابی کنیم و به ما کمک می شود تا تصمیمات زندگی خود را به بهترین نحو، اتخاذ کنیم و در شاهراه های زندگی خود به کار بریم.
برای تفهیم خلاصه و آسان مباحث مربوط به اگزیستانسیالیسم، این ویدیو را مشاهده کنید که از دوره های مربوط به فلسفه دوران سقوط، گرفته شده اند.
اگزیستانسیالیست: فلسفه دوران سقوط
هدف از تفکرات اگزیستانسیالیست، بیان ارتباط بین تفکرات فلاسفه ای مثل نیچه و کیکگارد ( در اوایل تا اواسط دهه 1800) بوده است اما نظرات بسیاری از فلاسفه ، شهرت بیشتری داشته و رویدادهای پایه و اساسی نیز در دهه 1940 و 1950 دنبال می گردند. اما با افزایش شهرت و در نتیجه تاثیر این طرز فکر، روانشناسان زمینه های شناخته شده ای را در فلسفه ارائه دادند.
گونه جدیدی از روش های درمانی، در این شرایط ارائه شدند که به عنوان راهکاری موثر برای کمک به افراد شناخته شده و با موقعیت های انسانی ، تنازعات گسترده ای داشته است که به آن درمانی وجودی گفته می شود.
درمانی وجودی چیست / روان درمانی ؟ یک تعریف
درمانی وجودی ( یا روان درمانی وجودی) مبتنی بر ایده های اصلی موجود در ورای اگزیستانسیالیسم است که به عنوان فلسفه اصلی ارائه گردیده و شامل موارد زیر می شود:
- ما مسئول انتخاب های خودمان هستیم.
- همه ما به سبب انتخاب هایی که داریم، افراد منحصر به فردی هستیم و به طور مداوم تلاش می کنیم تا خودمان انتخاب هایمان را انجام دهیم.
- ما خودمان به زندگی مان معنا می بخشیم.
- حالت عصبی یکی از ویژگی های طبیعی زندگی انسان است.
- ما می بایست با این حالت عصبی کنار بیاییم و به زندگی خود اعتبار بخشیم. (Burnham & Papandreopoulos, n.d.).
بر اساس این مبانی گفته شده، هدف از درمانی وجودی این است که افراد، وجود خود را باور کنند و بر ترس های وجودی و ذاتی و انسانی خود غلبه نمایند. این ترس ها شامل مباحث زیر هستند:
- آزادی و مسئولیت پذیری
- مرگ
- انزوا
- احساس پوچی (Vallejos, 2016)
مواجه چهره به چهره با موراد فوق و یا رویارویی با ای نمباحث، باعث می شوند که شما بتوانید به احساسات غافلگیرانه خود در خصوص وحشت یا حالات عصبی دامن بزنید و این امر به صورت بالقوه منجر به اختلالات احساسی و روانشناسی خواهد شد.
در این شرایط ممکن است به راحتی و سادگی نتوانید در مورد اجتناب ناپذیری مرگ و تنهایی فکر کنید، تجربیات همه ما از زمانی به زمان دیگر تفاوت دارد و ممکن است اجتناب ناپذیری مرگ را انکار کنیم و اجتناب از این واقیت به ما کمک نخواهد کرد که از حقیقت فرار کنیم. بدون توافق و یافتن یک راه حل کلی برای کنار آمدن با شرایط واقعی زندگی انسانی، زندگی کردن مقتدرانه امکان پذیر نخواهد بود.
روش های درمانی وجودی ، به افراد کمک خواهد کرد تا مسئولیت های زندگی خود را بیاموزند و به راحتی بتوانند انتخاب کنند و انتخاب های آن ها، ارزش هایشان را شکل می دهد و به آن ها کمک می کند تا با قدرت بیشتری زندگی کنند. این گونه از روش درمانی، متمرکز روی تکنیک های تصوری یا ارزیابی کارها بوده و به رسیدن به نتایج مطلوب می انجامد. نقطه نظر مربوط به یادگیری مهارت های قطعی و یا عادات خاص، ضروری نیست ولی گونه ای از ارتباطات قدرت گرایانه و واقعی را در زندگی ما نشان می دهد.
به طور مشابه، روش های درمانی وجودی، روش های درمانی خشک و سرد و به دور از تخصص نیستند یا این که نیازی به تفکرات عمیق و گسترده روانشناسانه و تحلیل های روانی ندارند. همین طور این روش های درمانی برای ارزیابی ترکیبی از تخصص ها و مهارت های سازماند هی شده موجود در میان افراد نیز به کار نمی روند. با این حال، روش های درمانی وجودی، همواره توسط انسان ها در حال انجام بوده و حقایق انکار نشدنی را در موقعیت های انسانی، به انسان ها می آموزد. (Diamond, 2011).
بنیانگذاران درمانی وجودی
در شرایطی که فلاسفه ، مشارکت های گسترده ای با تفکرات اگزیستانسیالیستی داشته اند، طرز تفکر بنیان گذاران درمانی وجودی، بیشتر مورد بحث می باشند. چند روش درمانی کاربردی وجود دارد که برای ترکیب اگزیستانسیالیست در یک روش درمانی منسجم به کار برده می شود.
رده بندی های موجود را می توان تحت عنوان بنیانگذاران اصلی درمانی وجودی، بیان نمود که تاخت و تازهای اولیه را برای ترکیب اگزیستانسیالیسم با تحلیل های روانی، انجام داد . (Good Therapy, 2013)
در این شرایط ، فروید نظریه های جدیدی ارائه داد و نظریه های وی در ورای نظریه های تحلیل روان شناسی بوده است. این رده بندی ها تمرکز بیشتری روی گذشته داشته و بیشتر از آن با احساسات درگیر بوده و به بیان ذات وجودی انسان می پردازد.
پاول تلیچ و رولو می ، در خصوص روش های درمانی وجودی، بیشتر بحث کردند و کمک کردند تا این طرز فکری اصلی در اواسط قرن بیستم، بهتر شناخته شود. (Vallejos, 2016).
Irvin Yalom, another important personality in existential therapy, added his eleven therapeutic factors to group therapy in general, which included the importance of accepting and learning to exist with existential fears. This contribution helped popularize existential therapy as a type of therapy, while also adding a touch of existential therapy concepts to all group therapies that embraced Yalom’s eleven factors (Good Therapy, 2015).
Irvin Yalom ، یکی از مهم ترین اشخاص در درمانی وجودی است که یازده فاکتور درمانی را به گروه درمانی کلی افزوده است و این فاکتورها شامل توافقات و یادگیری مباحث وجودی و تلفیق آن با ترس و وحشت وجودی است. این مباحث، به شهرت روش درمانی وجودی کمک کرده و به عنوان گونه ای از روش های درمانی به حساب می آیند که برای مفاهیم درمانی وجودی بسیار ملموس بوده و همه گروه های درمانی از یازده فاکتور ذکر شده توسط یالوم بهره می برند. (Good Therapy, 2015).
موقعیت های صحیح برای درمان وجودی
درمان وجودی برای هر شخص و در هر موقعیتی مناسب نیست. مشابه دیگر روش های درمانی، شرایطی وجود دارد که روش های درمانی وجودی بیشترین تاثیر را داشته باشند و در طی شرایط دیگر، روش های درمانی دیگر نیز توصیه می شود.
روش های درمانی وجودی، یک روش هوشمندانه برای درمان بیماری های روانشناسانه و ناپایداری های احساسی یا اختلال عملکردهای ناشی از حالات عصبی در زندگی اشخاص است. ( همانطور که در بالا ذکر شد، آزادی و مسئولیت پذیری، مرگ، انزوا و احساس پوچی و بی معنایی). این موارد را می توان در مورد افسردگی و حالت عصبی، سوء مصرف مواد مخدر و اعتیاد و همین طور فشارهای استرسی پس از ضربه یا تصادف، نیز مشاهده نمود.
این روش درمانی بیشتر برای افراد روشن فکر و همین طور کسانی که دنبال چیزهای ارزشمند در زندگی شان هستند، تاثیر بیشتری دارد. افرادی که در پی یافتن و تحقیق و کنکاش و رسیدن به معنای وجودی خود هستند، بیشتر از این روش درمانی بهره می برند. (Vallejos, 2016)
به سبب طبیعت اگزیستانسیالیسم ، روش درمانی وجودی، به افراد کمک می کند تا در چشم اندازهای زندگی خود تغییر ایجاد نمایند و بنابراین تلاش های کوتاه مدت، افراد را ترغیب می کند تا انگزه خود را برای ادامه راه و رسیدن به هدف، از دست بدهند.
به هرحال، درمان وجودی روی تنشها و مشکلات اصلی زندگی انسان ها متمرکز بوده و ممکن است نگرانی های دیگر افراد را نبیند و بر موضوعات اساسی که انسان با آن ها روبرو هستند، چشم پوشی نمایند. همه این موارد خوب بوده و به افراد کمک می کند تا بر ترس ناشی از مرگ غلبه نمایند ولی در صورتی که آن ها با هذیان های پارانوئیدی، مواجه شوند، غلبه بر ترس از مرگ، با در نظر گرفتن مسائل اگزیستانسیالیست ، اولویت بالایی در آن لحظه برای آن ها نخواهد داشت.
این نوع از روش درمانی ممکن است برای افرادی که نمی خواهند به عمق وجود پی ببرند چندان مفید نباشند به ویژه کسانی که می خواهند از تقابل با این ایده ها پرهیز نمایند. ولی بسیاری از افراد نیز تمایل دارند که با این موارد اجتناب ناپذیر روبه رو شوند البته خیلی از افراد ، آمادگی روبه رو شدن با ایده های اگزیستانسیالیستی را در هر لحظه ندارند. برای بسیاری از افراد، صحبت کردن در مورد مرگ، انزوا و پوچی ممکن است نتیجه ای از تفکرات غیر ارادی و آسیب هایی مثل افسردگی جدی، فکر در مورد خودکشی یا تلاش به خودکشی باشد.
به طور مشابه بسیاری از افراد تنها در پی رافتن یک راه حل چالش برانگیز سریع هستند و ممکن است آگاهی و آمادگی کافی برای مواجه با این روش درمانی را نداشته باشند. (Vallejos, 2016)
روابط درمانی وجودی
روابط درمانی وجودی، در هر نوع از روش درمانی، بسیار حیاتی به نظر می رسد و به ویژه برای درمانی وجودی نیز بسیار حائز اهمیت است. همان طور که پیش تر ذکر شد، درمانگران ، متخصصانی نیستند که بتوانند با بزرگواری هر چه تمام تر ، از راه دور افراد را راهنمایی کنند تا واقعیت وجودی خود را کشف نمایند و بنابراین درمانگر ، کسی است که تجربه حالت عصبی اگزیستانسیالیستی را داشته باشد و ترس و امید را بشناسد و از این طریق بتواند با این فرایند دشوار مواجه شود و واقعیت های اجتناب ناپذیر زندگی انسانی را بشناسد و این واقعیات را قبول نماید.
درمانگر، وجود طبیعی و منفعلی در اتاق درمان ندارد. درمانگر، مشارکت فعالانه ای در روش های درمانی دارد و به صورت مقتدرانه می تواند فرد را به سمت درمان سوق دهد. در روش درمانی وجودی، به کارگیری تخصص و همین طور ترکیب چند تخصص می تواند بیشتر از آنکه کمک کند، به فرد آسیب برساند. فرد نیاز دارد تا بتواند با درمان گر در یک حیطه سطح شخصی ، ارتباط برقرار کنند.
روش درمانی وجودی، ترکیبی از تکنیک ها و ایده ها از فرمی به فرم دیگر در درمان است که شامل شناخت، رفتار ، روایی و روش های درمانی دیگری می شود ولی روش درمانی وجودی وابسته به روابط نزدیک افراد بین درمان گر و فرد بیمار است و به این ترتیب با موفقیت روبه رو خواهد گردید.
پیام شخصی
این بخش پیام کوتاهی از یک ایده را ارائه می دهد که گونه ای از روش درمانی اگزیستانسیالیسم را بیان می دارد.
امید این است که فهم خوبی از روش درمانی وجودی ارائه شده باشد و در خصوص چگونگی کارکرد آن و روش برخورد با مراجعین اطلاعات خوبی به شما داده شده باشد.
مراجع
- Burnham, D., & Papandreopoulos, G. (n.d.). Existentialism. In Internet Encyclopedia of Philosophy. Retrieved from http://www.iep.utm.edu/existent/
- Diamond, S. A. (2011, January 21). What is existential psychotherapy? Psychology Today. Retrieved from https://www.psychologytoday.com/blog/evil-deeds/201101/what-is-existential-psychotherapy
- Good Therapy. (2013). Otto Rank (1884-1939). Good Therapy. Retrieved from https://www.goodtherapy.org/famous-psychologists/otto-rank.html
- Good Therapy. (2015). Irvin Yalom. Good Therapy. Retrieved from https://www.goodtherapy.org/famous-psychologists/irvin-yalom.html
- Vallejos, L. M. (2016). Existential psychotherapy. Good Therapy. Retrieved from https://www.goodtherapy.org/learn-about-therapy/types/existential-psychotherapy
سرکوب ترجمه
همچنین رابینسون[Robinson] سعی کرده است سرکوب ترجمه را از روزهای انتقال فرهنگی مصر و یونان به رم، و سپس به مسیحیت پیگیری کند. علاوه بر این، برمن[Berman] نیز نقد مشابهی از فرهنگهای اسلامی ارائه میدهد که منشأ آنها پس از تکمیل ترجمه، از بین رفته است؛ ترجمه چیزی است که باید پنهان شود نه اینکه نظریه پردازی شود. از این رو، شاید آن را سکوت قدیمی فیلسوفان بدانند.
با این وجود، تمامی فرهنگها در نقاشی با چنین قلم موی بزرگی رسم میشوند. برای این کار، دست کم دو دلیل وجود دارد. اول، برای اکثر تاریخ غربی، تولید و انتشار ایده های جدید یک فعالیت سیاسی خطرناک محسوب می شده است؛ چرا که فلاسفه همیشه در رأس قدرت نبوده اند.
در برخی شرایط، ایده های جدید را به گونه ای فقط برای محافظت از نویسنده ارائه میدادند؛ یعنی بصورت شبه ترجمه. برهمین اساس، به نسخه اصلی بسیاری از ترجمه های فلسفی دسترسی نداشتند.
دوم، انتقال ایده ها در اکثر دوره های لاتین تحت سلطه سلسله مراتب کلامی زبانها بود که زبانهای مکاشفه الهی (عبری، یونانی، عربی، سانسکریت برای برخی موارد)، زبانهای مراقبه روشنگری (بویژه لاتین) و سپس زبانهای مکتوب (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و غیره) همراه با زبانهای محاوره ای در صدر قرار داشتند.
این ایده بسیار قدرتمند گفتمانهای بیشمار مترجمان را تحت تأثیر قرار داد.
همچنین، استعاره های بیشماری را برای ترجمه ، باتوجه به اینکه جهت دهی معمولآ از زبانهای معتبر به دیگر زبانها تحقق می یابد، ارائه داد.
از آنجا که این سلسله مراتب ترجمه را بعنوان یک فعالیت فرومایه می دانست، بحث و مذاکره بی نتیجه بود. آیا واقعآ باید از نبود “فلسفه ترجمه” بزرگ و سنتی ابراز تأسف کنیم؟ همچنین ممکن است برخی از فلاسفه و نویسندگان از فقدان تاریخچۀ “امکانات فلسفی” آگاه باشند. روند بررسی اهمیت کار مترجم بعنوان یک موضوع تفکر جدی برای اولین بار در مکتب انسان گرایی رنسانس در قرن پانزدهم آغاز شد؛ زمانی که لئوناردو برونی[Leonardo Bruni] با موفقیت بر وجود ظرافت در ترجمه ها اصرار داشت.
پس از آن، ناسیونالیسم های رو به رشد اروپایی نیز براساس ایدۀ زبانهای همه منظورۀ قوی، که بین آنها نوعی هم ارزی قابل تصور بود، به اهمیت ترجمه پی بردند. این شیوۀ کلی تفکر در رمانتیسم آلمانی[نام نهضتی ادبی و هنری در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم میلادی که قواعد و سنتهای کلاسیسم را مانع درک طبیعت، لذت بردن و بیان آن میدانست] به تکامل رسید.
ترجمه خوب واقعا یک فلسفه ست، یک هنره
خیلی خوب نوشتید
متشکرم