چکیده: این تحقیق چگونگی اختیار سازمانی سه نوع تغییرات – تغییر در محصولات، تغییر در پروسه های تکنیکی، و تغییر در پروسه های اجرایی – با تاثیر عوامل محیطی از جمله قوانین صنعتی و تمرکز بازار و توسط اختیار اولیه انواع مختلف تغییر بررسی میکند. ما فرضیه های خود را در بخش خدماتی بررسی کردیم و نمونه ای از شرکتهای بانکداری در ایالات متحده آمریکا را از سال 1975-1995 تحت نظر داشتیم. ما یافتیم که (1) عوامل محیطی بر نرخ های تغییر در محصولات در پروسه های تکینیک و پروسه های اجرایی به طور متفاوتی تاثیر میگذارد؛ (2) تغییرات در محصولات با تغییرات در پروسه های تکنیکی و اجرایی همراه است؛ (3) سه نوع تغییر تکانه ای را نشان میدهد همانطور که شرکتها به اجرایی کردن تغییرات مشابه آنهایی که اخیرا انجام شده اند راغبند. ما دلالتهای یافته های خود را برای تئوری و مدیریت تغییر در سازمانها بیان میکنیم.
مقدمه
شرکتهای قدیمی و جدید باید به طور مرتب تغییر کنند و ابتکار ایجاد کنند تا در جریان سریع رقابتی محیط کاری باقی بمانند. اجرای تغییرات در سازمانها به طور گسترده ای متفاوتند و شامل خلق، ایجاد محصولات یا خدمات، اختیار تکنولوژیهای جدید یا بهبود تکنولوژیهای کنونی، تغییرات در استراتژی یا فرهنگ، و معرفی سیستمها و پروسه های مدیریتی جدید میشوند. افراد تصمیم گیرنده تغییرات خاص سازمانهایشان را تعیین کرده و براساس شرایط بیرونی – مانند پیشرفتهای تکنولوژیکی یا تغییرات قانونمندی که فرصتها یا تهدیدهای جدیدی به بار می آورند و همچنین عوامل درونی مانند نیاز به کامل کردن تغییرات اولیه برای ارضای نیازهای عملکردی – تصمیم میگیرند. این مطالعه درصدد کمک به پیشینه تغییر سازمانیست و علم و هنر تغییر در سازمانها را توسط افزایش فهم ما از تاثیر عوامل گفتمانی و پروسه های مدیریتی برای اختیار انواع خاص تغییر در طول زمان پیشرفت میدهد.
تمرکز ما بر تغییراتیست که سازمانها در محصولات و پروسه هایشان در تغییر سازمانی و پیشینه های ابتکار ایجاد میکنند. ما به دنبال بیشتر کردن دانش د مورد اختیار انواع مختلف تغییر توسط سازمانها توسط بررسی سه نگرانی ویژه هستیم. اولا، در حالیکه مطالعات گسترده ای نتایج تغییر در محصولات و پروسه های تکنولوژیکی را بررسی کرده اند، تعداد کمی آنها را با نتایج تغییرات در پروسه های اجرایی مقایسه کرده اند. پروسه های اجرایی کلید توانمندسازی سازمانها برای شروع محصولات و خدمات و مدیریت تغییر هستند. تحیل ما مفصلا به تفاوت نادیده گرفته شده بین تغییرات در دو نوع پروسه تکنیکی و اجرایی می پردازد. ثانیا، برخلاف انتظاری که انواع مختلف تغییر به هم مربوط هستند و بنابراین باید برای ایجاد نتایج خوب پشت سر هم معرفی شوند، تحقیق در مورد الگوهای تغییر در طول زمان و بر تاثیر دوطرفه بین انواع تغییر اندک باقی می ماند. تحلیل ما پیشنهاد میکند که این تحقیق باید توسط آزمون سه نوع تغییر در سازمان در طول دو دهه اتفاق افتد. ثالثا، مطالعات در مورد این تغییرات در محصولات و پروسه ها بخصوص در ساخت سازمانهای اتفاق افتاده است با اینکه بخش خدماتی نقش قابل ملاحظه ای در اقتصاد دارد و ابتکارات آن بر خدمات فعالیتهای شرکتهای سازنده تاثیر می گذارد. بنابراین، مهم است که دانش درمورد اختیار تغییرات توسط سازمانها در بخش خدماتی افزایش یابد.
مسائل مورد بحث در این تحقیق همین مسائل است توسط آزمون چگونگی تغییرات در محصولات و پروسه های تکنیکی و اجرایی که به طور متفاوتی توسط قوانین صنعت، تمرکز بازار و تغییرات اولیه تاثیر گرفته اند. این فرضیه بنا شده بر مبنای این مفروضات آنها را رشد میدهد: (1) مدیران رده بالا معمولا برای افزایش سود و اندازه شرکتها به دنبال آن هستند و بنابراین تمایل به انجام این تغییرات برای این اهداف دارند (2) سودهای انتظار رفته از تغییرات در محصولات در پروسه های تکنیکی و در پروسه های اجرایی تفاوت دارند و (3) عوامل گفتمانی ممکن است به طور متفاوتی بر مفاهیم و تمایلات مدیران برای اجرای یک نوع خاص از تغییر تاثیر بگذارند. فرضیات با استفاده از یک نمونه از 50 شرکت بانکدار (BHCها) در ایالات متحده آمریکا در دوره 1975-1995 اتفاق افتاد که برای مطالعه تاثیرات گفتمانی بر اختیار سازمانی تغییرات با این فرض که BHC تغییرات عدیده ای در محصولات و پروسه ها به عنوان صنعتی که بی قانونی وتغییرات زیربنایی تجربه میکند رخ داده است.
تئوری و فرضیه
تغییرات در محصولات و پروسه ها
تغییر یک “مشاهده تفاوتها در زمان بر یک یا چند بعد از یک موجود” است. در سازمانها، تغییر هنگامی اتفاق می افتد که افراد یا واحد ها از رفتارها و روشهای اعمالی خاصی در چیزهای مختلف استفاده کنند که گذری از یک وضعیت به وضعیت دیگر در طول زمان است. سازمانها ممکن است تغییراتی برخواسته از فشارهای محیطی مانند (رقابت یا بی قانونی) یا انتخابهای درونی (مانند برنامه هایی برای دستیابی به سود رقابتی یا برای افزایش کارآمدی عملی) اعمال کنند. تغییراتی که سازمانها انجام میدهند ممکن است بر اختیار عوامل جدید (مانند خدمات به مشتریان، تکنولوژی جدید، یا یک شکل سازمانی جدید) یا تعیین عوامل موجود (مانند اختیار خدمات موجود با مشتریان جدید، بالاتر بردن سطح پروسه یا سیستم اجرایی، یا بهبود یک سیستم یا پروسه مدیریتی) تاثیر داشته باشند.
ابتکار معرفی ایده ها یا رفتارهای مربوط به تولیدات، خدمات، پروسه های تولید، ساختهای سازمانی یا سیستمهای اجراییست که “برای سازمان اختیار داده شده جدید هستند.” بنابراین، مفاهیم تغییر و ابتکار در سازمانها در “بازه جدیدبودن” تغییر بسته به واحد اختیار تغییر میکند. ابتکار یک مثال خاص از تغییر است زیرا توسط اختیار ابتکارات، سازمانها تغییراتی در تولیدات، خدمات، و پروسه های اجرایی و عملی خود که ویژگی خاص آنها برای سازمان جدید است اعمال میکنند.
بنابراین، ما یک تفاوت که به خوبی در مطالعه ابتکار استفاده شده است – بین ابتکارات تولید و پروسه – را در نظر گرفته و آن را به دسته های عمومی تغییرات در تولیدات و تغییرات در پروسه ها بسط میدهیم. ما تغییرات در تولیدات را به عنوان تغییرات در نتایج سازمان برای برآورده کردن نیاز مشتری یا کاربر بیرونی از جمله معرفی محصولات یا خدمات جدید و اختیار تولیدات یا خدمات موجود به بازارها یا مشتریان جدید در نظرمیگیریم. تغییرات در پروسه ها تمرکزی داخلی دارند و شامل اختیار پروسه های سازمانی یا تعیین پروسه های موجود برای افزایش کارآمدی یا تاثیر در تولید و تحویل محصولات و خدمات میشود. هر دو نوع تغییر به طور قابل ملاحظه ای بر کارآمدی و دوام شرکت تاثیر دارد.
ما سپس بین دو نوع تغییردر پروسه – تغییرات در پروسه های تکنیکی و تغییرات در پروسه های اجرایی – توسط تمرکز بر تفاوت دفت (2001) بین هسته های “تکنولوژیکی” و “اجرایی” و تمایز سیستمهای اجتماعی-تکنیکی بین سیستمهای “تکنیکی” و “اجرایی” سازمان تفاوت قائل میشویم. تغییرات در پروسه های تکنیکی پروسه ها و سیستمهای تولید یا اجرا را تعیین میکنند. اینها تغییراتی در سیستم تکنیکی سازمان هستند که فعالیت اولیه آن مربوطند. تغییرات در پروسه های اجرایی تغییراتی در سیستم اجتماعی هستند که اساسا به دامنه اجرایی سازمان ربط پیدا میکنند. آنها شامل تغییراتی در ساخت، سیاستها، سیستمهای پاداش، روابط کاری، سیستمهای کنترلی و مکانیسمهای مربوطه سازمان میشوند که بر دانش و فرآیند استفاده شده در انجام کار مدیریتی تاثیر میگذارد. هر دو نوع تغییرات پروسه میتوانند به سازمان اجازه دهند از منابعش به خوبی و به طور موثری استفاده کند.
انتخاب بین انواع تغییر
یکی از مفروضات این مقاله این است که تصمیم گیرندگان یک نوع خاص از تغییر را برای دستیابی به نتایج مطلوب با در نظر گرفتن حدود گفتمانی خاص دنبال میکنند. به عبارتی دیگر، یک نتیجه مطلوب از این تغییرات در سازمان افزایش تاثیر یا عملکرد سازمانیست.
پنروز (1959) پیشنهاد کرد که جاه طلبی های فردی مدیران عالی رتبه شرکت ممکن است منجر به جستجوی برای ابزار دستیابی به افزایش و گسترش شرکت و همچنین درگیر شدن در یک سری از فعالیتها شود که برای این هدف مانند گوناگونی، فراگیری، و ادغام لازم هستند. بالاترین تمرکز متخصصین روی رشد سطح کلی سود و نه حداکثر کردن نرخ سود است که منجر به موقعیتی میشود که هر فرصت سرمایه گذاری میتواند بازگشتی مثبت داشته و لزوما منجر به رشد شرکت شود. با این حال، نرخ رشد یک شرکت توسط عواملی مانند اندازه منابع موجود، ویژگیهای اجرایی، و شرایط بازار محدود میشود. بر مبنای کار پنروز (1959) گارنسی، استم، و هفرنان (2006) پیشنهاد میکنند که “فرصت تولیدی” شرکت شامل همه فرصتهای تولیدی میشود که مدیران آن در نظر داشته و میتوانند آنها را به دست آورند. محدودیت نرخ رشد شرکت مربوط به محدودیات در فرصتهای تولیدی در یک بازه زمانی خاص میشود.
سه نوع تغییر در این مقاله آزمایش شده و میتوان آنها را به رشد و تاثیر سازمانی مربوط و موثر بر آن دانست. تغییرات در محصولات یا خدمات معمولا بخاطر نیاز مشتری و نیاز خاص به راهیابی به بازارهای جدید یا برای مقایسه موثرتر در بازارهای موجود صورت میپذیرد. آنها تفاوت گذاری بین محصولات را ممکن میسازند—که با سود بیشتر و فشار رقابتی کمتر همراه است—و باعث خلاقیت و نوسازی در بازار میشوند. تغییرات در پروسه های تکنولوژیکی معمولا بخاطر انتظار برای زمان تحویل مناسبتر، هزینه های اجرایی کمتر، و انعطاف پذیری بیشتر اتفاق می افتند. آنها معمولا باعث کارآمدی و تاثیر بیشتر تولید که باعث افزایش نسبی سود میشوند هستند. تغییرات در پروسه های اجرایی یک تصویر پیچیده تر در قالب نتایج انتظار رفته را نمایش میدهد. آنها ممکن است تغییرات آینده در محصولات و پروسه تکنولوژیکی را سهل کرده و موفقیت تغییرات قبلی را تضمین کنند. برای مثال، باراس (1990) اعتقاد داشت که ابتکاراتی که شامل معرفی تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی در شرکتهای بانکدار میشود توسط تغییرات اجرایی با هدف دوباره سازمان بندی مدیریتی و تعیین کار کارمندان برای بهبود کیفیت خدمات انجام میشوند.
تصمیمات مدیران عالی رتبه برای شروع یک تغییر خاص توسط شرایط گفتمانی تحت تاثیر قرار میگیرد.
F7
ویژگی | سازمان ایجادابتکار | سازمان اختیار ابتکار |
تعریف ابتکار فازهای پروسه های ابتکار مسئله حیاتی ابتکار نقش ابتکار به عنوان هدف یا وسیله چالش مدیریتی عامل موفقیت حیاتی تمرکز تحقیق | محصول، خدمات یا تکنولوژی جدید ایجاد شده توسط سازمان برای بازار شناخت دوباره فرصت، آر و دی، آزمون، تولید، بازاریابی و توزیع مدیریت پروژه ابتکار برای خلق محصول، خدمات، یا تکنولوژی جدید هدف اولیه سازمان خلق محصولات، خدمات، یا تکنولوژیهای جدید است. ابتکار یک هدف به نوبه خود است. پیوندزدن ظرفیتهای تکنولوژیکی سازمان با فرصتهای موجود و بازار جدید ایجاد نتیجه مبتکرانه یک عامل اولیه موفقیت است. پروژه ابتکار یا ابتکار، مطالعه یک یا چند ابتکار | محصول، خدمات، یا تکنولوژی جدید شبیه سازی شده توسط سازمان و استفاده شده توسط اعضای آن برای اولین بار شناخت دوباره نیاز، جستجو/آگاهی، ارزیابی، انتخاب، اختیار، اجرا و همیشگی کردن مدیریت شبیه سازی ابتکار-محصولات، خدمات، یا تکنولوژیهایی که برای سازمان جدید هستند اما در دیگر سازمانها دردسترس هستند-برای اینکه یک تغییر سازمانی قابل انطباق انجام شود. ابتکار خودش یک هدف اولیه سازمان نیست. ابتکار وسیله ای برای آسان سازی و کمک به دستیابی به اهداف اولیه سازمان است. پیوندن زدن نیازهای استراتژیک سازمان با ظرفیتها و پتانسیل های ابتکارات موجود در بازار اختیار ابتکار به موفقیت سازمانی کمک میکند اما لزوما یک عامل اولیه موفقیت نیست. تغییر سازمان یا سازمان، مطالعه برخی ابتکارات |
جدول [1]2: ویژگیهای سازمانهای ایجادابتکار و اختیار ابتکار
در حالیکه IGO هدف پیوندزدن ظرفیتهای تکنولوژیکی با فرصتهای بازار و محصول را دارد، IAO در صدد پیوند زدن نیازهای استراتژیکی سازمان با ظرفیتها و پتانسیل اتبکارات موجود در بازار است. درنتیجه، در IGO ابتکار یک هدف به نوبه خود است ینی یکی از اهداف کلیدی یا ارزشهای هسته ای سازمان تولید چیزی جدید است. در IAO از سویی دیگر ابتکار یک هدف نیست تنها یک وسیله برای آسان کردن و کمک به اهداف اولیه سازمان است.
یک مثال تاریخی از IGO را میتوان در شرکت برون و شارپ یافت که از سال 1850 به بعد ابتکارات کلیدی برای صنعت ماشینهای دوزندگی و دیگر صنایعی که بر مبنای روش و ماده هستند ایجاد کرده اند. بین باقی ابتکار، این شرکت ماشین خرد کردن و ماشین آسیاب کردن جهانی تولید کرده است-هر دو برای استفاده و فروش به دیگر شرکتها-که نهایتا ظرفیت بسیار زیادی در همه صنایع استفاده از فلز ایجاد کرده. مثالی از IAOشرکت Dell است. Dell به دسته های تولیدی مختلفی با یک الگوی استاندارد دست یافته است. شرکت ابتدا محصولات تکنولوژی اطلاعات با حواشی سود خوب را تعیین میکند سپس چگونگی ساختن آنها (یا از دیگران خواستن برای ساخت آنها) را با هزینه های به طور مناسبی پایین که میتواند از هزینه های کلی تولید رقابتی بکاهد تعریف میکند. علاوه بر این، تمرکز اولیه عملکرد آر و دی آن جستجو یا کشف نیست. آن در حال دنبال کردن و آزمون اجزا و نرم افزارهای جدید برای تعیین آنهاییست که خریدکنندگان ارزشمندتر و اقتصادی تر می یابند و سپس ویژگیهای جدیدی به محصولات Dell می افزاید.[2]
F8
این مثالها بیان قبلی ما که IGO ها معمولا ایجادکننده ابتکار در بازار هستند و IAO ها معمولا استفاده کننده ابتکارات ایجاد شده توسط IGO ها هستند[3] بیان میکند. ایجاد کنندگان و استفاده کنندگان ویژگیهای یکسانی ندارند. علاوه براین، دسته بندی متغیرهایی که موفقیت یک ابتکار را در بازارکار تعیین میکنند در برابرآنها که موفقیت اختیار در سازمان را تعیین میکنند تفاوت دارند. عواملی که نسل موفقی را پیش بینی میکنند متعدد هستند از جمله سود کار-پروژه ای، تعامل آرودی-تولید-بازاریابی، خاص بودن ابتکار، سود کاربر یا سود اقتصادی ابتکار، نقش برنده یک ابتکار، حفاظت از امتیاز ابتکاری خاص، ورقابت در بازار. عواملی که اختبار موفق را پیش بینی میکنند شامل پیچیدگی سازمانی، متمرکز کردن تصمیم گیری، ارتباط درونی و بیرونی اعضای سازمان، خطر دریافت شده از ابتکار، ظرفیت سازمان برای جذب اطلاعات، و پیچیدگی ابتکار هستند.
بحثی مفصل در مورد نقش نتابج و شرایط پتانسیل که ایجاد و اختیار ابتکارات را اسان میدهد در مجال این مقاله نمی گنجند. با این حال، با فرض اینکه ابتکار در IGO و در IAO به طور متفاوتی با این عوامل ارتباط دارند، آزمون این نتایج و شرایط تفاوت در نتایج تحقیق قبلی را برجسته و بنابراین به واضح سازی مسائل مختلفی که منبعی برای عدم توافق بین تحقیق کنندگان ابتکار کمک میکند. برای این هدف، در قسمتهای بعدی ما تفاوتها بین سازمانهای ایجاد ابتکار و اختیار ابتکار را همانطور که آنها به عوامل مختلفی مانند گفتمان سازمان (اندازه و سن)، ویژگیهای ابتکار (ریشه ای بودن و منبع) و اندازه گیری ابتکار (سرعت و قدر) وابسته هستند را بیان میکنیم.
3.1. گفتمان سازمانی
دو جنبه رقابتی ابتکار به شومپیتر نسبت داده میشود – “پیشگام بودن” و “یکی شدن”. بر اساس دیدگاهی پیشگامانه، ابتکار یک جوهره از سازمانهای جدید و غیر وابسته است که ماموران اصلی تغییر در صنایع جدید هستند. توسط معرفی محصولات و روشهای جدید تولید، توسط بازکردن بازارهای جدید و بهینه سازی منابع جدید برای تولید و توسط دوباره سازمان دهی صنایع شرکتهای پیشگام فرصتهای غیرادامه دار را نگه داشته و ابتکار ایجاد میکنند. در مقابل، براساس دیدگاه یکی شدن، شرکت ثبت شده ناگزیر ابزاری اولیه برای ابتکار است زیرا دانش و تخصص مدیریتی، ابزار تولید و دیگر جوانب کامل کننده، دسترسی بهتر به سرمایه گذاری، و معمولا درجه ای از قدرت امتیاز انحصار که تمایل به سرمایه گذاری در ابتکار را بیشتر میکند داراست.
F9
3.1.1. اندازه سازمانی
یک متغیر گفتمانی مهم در مطالعات ابتکار سازمانهاییست که اندازه سازمانی دارند. بحث تا حد آزمون رابطه بین اندازه سازمانی و ابتکار در پیشینه مدیریتی پیشرفته و دو دیگاه شومپیتر از سازمان ابتکار را یادآور میشوند. از سویی دیگر، همراه با جنبه پیشگامی سازمانهای کوچک مبتکرتر فرض میشوند زیرا قابلیت بالاتر و منعطف تری برای سازماندهی و بهبود دارند و دشواری کمتر در پذیر تغییر ناگزیر. از سویی دیگر، همراه با جنبه یکسان سازی، سازمانهای بزرگ فرض میشود که مبتکرتر باشند به خاطر داشتن منابع مالی بیشتر و امکانات متنوع و پیچیده بیشتر و کارگران حرفه ای تر و مستعد تر و دانش و پتانسیل تکینکی بالاتر. هر دو بحث مکررا استفاده شده و حمایتهای تجربی البته با هیچ راه حل واضحی در مورد اینکه سازمان بزرگ مبتکرتر است یا سازمان کوچک دریافت کرده اند.
افراد و سازمانها معمولا فرصتهای خود برای سود، پیشرفت و اهدا را دنبال میکنند. هنگامی که فرستهای پیشگامانه وجود دارند—آن موقعیتها که در آنها محصولات، پروسه ها، خدمات، یا تکنولوژیهای جدید میتوانند معرفی شوند—هر دو نوع شرکت بزرگ و کوچک در ابتکار سهیم میشوند. پیشگامانه دنبال فرصتهایی با شروع سازمانهای اساسا کوچک و جدید میگردند: سازمانهای بزرگ معمولا آنها را توسط واحدها یا اتحادهای سازمانی نسبتا بی نام کوچکتر دنبال میکنند. برای مثال، در اواسط دهه 1980 تکنولوژی اینک جت با پتانسیل بیشتر کردن فروش پرینترهای لیزرجت پرسود و با پیشرفت سریع کارخانه Hewlett-Packard (HP) پیشرفت کرد. HPدر آن زمان یک شرکت 6 میلیارد دلاری بود که قصد دنبال کردن هر دو تکنولوژی را در کارهای مختلف داشت. بنابراین، واحدی بی نام برای مدیریت تکنولوژی جدید راه اندازی کرد که در ایجاد تکنولوژیها و محصولات جدید موفق بودند. به همین ترتیب Johnson & Johnson برخلاف اندازه کلی بزرگ “160شرکت فعال به صورت بی نام طراحی کرد که استراتژی آن بر تولید محصولات تکنولوژیکی خراب کننده از طریق شرکتهای خیلی کوچک برای آن منظور بود.” این واحدها معمولا از دستیابی به علوم و منابع در دسترس از سازمانهای والد سود میبرند.
چه سازمان بزرگ باشد چه کوچک برای در نظر گرفتن سود عاید از فرصت جدید بسته به جدید بودن فرصت و هزینه توسعه و بازاریابی نتیجه آن دارد. در حالیکه سازمانهای کوچک بیشتر از سازمانها بزرگ سودبخش هستند هنگامی که ابتکار جدیدتر باشد، سازمانها بزرگ به هنگام هزینه بر تر بودن ابتکار موفق تر هستند. سازمان ایجادکننده ابتکار، چه شرکتی کوچک و جدید باشد که توسط یک پیشگام یا یک واحد خودساخته کوچک از یک سازمان بزرگ ایجاد شده باشد به توانایی جمع آوری دانش و انجام آن در سازمان برای انگیزه بخشیدن به اعضا، و از میان برداشتن موانع تکنولوژیکی و سازمانی و بنابراین ضرورتا ایجاد ابتکار نیازمند است.
فرصتهای
پیشگامانه فرصتهایی مربوط به کشف،جستجو، آزمایش، و بنابراین زیرگروهی از فرصتهای
بزرگترکه در رشد، تغییرو سودبخشی میشوند. سازمانهای اختیار ابتکار معمولا فرصتهایی
برای بهبود محصولات، خدمات، و تکنولوژیهای در دسترس در محل بازار با به کار بستن
دانش، سیستمها، و منابع کنونی ایجاد میکنند. شرکتها با قابلیت رشد استراتژیهای
ابتکار برای در نظر گرفتن و انتخاب ابتکار وبا منابع برای کسب…
[1] ما مفاهیم IGO و IAO را به عنوان انواع ایده آل نشان دهنده ابتکار در سازمانها میبینیم. انواع ایده آل که برای رشد تئوریک حیاتی هستند الگوهای کلی اصلی یک پدیده را مشخص میکنند و در صدد از بین بردن اختلافات جزئی هستند. در نتیجه، سازمانهای واقعی انواع ایده آل ناب مناسبی ایجاد میکنند که فقط کامل نیستند.
[2] طبقه بندی وید (1996:1222) از دو استراتژی که تولیدکنندگان میکرو پروسر ها دنبال کردن تا در سالهای 1971 و 1989 به بازار راه یابند نیز بیانگر تفاوت بین IGO و IAO است. یک استراتژی “طرح و تولید یک میکروپروسر اورجینال” (نشان دهنده یک IGO) و دیگر استراتژی برای “کپی کردن از میکروپروسر کنونی” بود.
[3] IGOها همچنین ابتکارات تولیدی بیرونی را اختیار میکنند با این حال آنها این کار را به عنوان ورودی برای پروسه خلق محصولات، خدمات، یا تکنولوژیهایی که برای صنایع محلی جدید هستند میکنند. بنابراین، این اختیار کردن ها باید به عنوان بخشی از پروسه ایجاد ابتکار و نه فقط به عنوان اختیارکردن های ابتکار در نظر گرفته شود.