اشعار باب دیلن
زندگینامه
رابرت آلن زیمرمن متولد مینه سوتای آمریکا در خانواده ای یهودی از طبقه متوسط جامعه تربیت شد. در سال 1947 وقتی پدرش بیکار شد به هیبینگ مینه سوتا تغییر مکان دادند.
در سالهای 1950 باب دیلن مثل بسیاری از نونهالان آمریکایی توسط یک وسیله ارتباطی جدید به نام رادیوی ترانزیستوری عاشق موسیقی شد. او به منظور قطع ارتباط با گذشته نام خود را به باب دیلن تغییر داد.
گفته می شود او نام هنری خود را از نام شاعر ولزی ( ولز نام منطقه ای در بریتانیا) دیلن تامس گرفته است. باب دیلن با اسم مستعاری که سرانجام او را به شهرت جهانی رساند در پیچ و خم کوچه های «گرینج و یلیج» بزرگ شد؛ محله ای که در آن اکثر هنرمندان بی پول و روشنفکر رفت و آمد داشتند و در قهوه خانه ها با یکدیگر معاشرت می کردند، آخر هفته ها را ساز می زدند و در پایان برنامه موسیقی خود در برابر مستمعین کلاه می چرخاندند؛ بعضی ها پول و بعضی دیگر در کلاه خوراکی می ریختند.

باب دیلن به عنوان یکی از تاثیر گذارترین چهره های موسیقی آمریکا شهرت دارد.
مشهورترین ترانه او به نام
«چون یک خانهبهدوش» از طرف مجله رولینگ استون به عنوان برترین ترانه قرن برگزیده شد. بعضی از ترانه های او از طریق خواننده های بسیاری دوباره خوانی شده است که از میان آنها می توان به ترانه «کوبیدن بر در بهشت» اشاره کرد که گروه
Guns N’ Roses گانز اَن رُزز آن را اجرا کردند و ترانه « در مسیر برج دیده بانی»
را جیمی هندریکس خواند. مارتین اسکورسیزی کارگردان شهیر آمریکایی و سازنده فیلمهای دارو دسته نیویورکی ها محصول 2002، عصر معصومیت 1993 و گرگ وال استریت 2013؛ فیلم مستند «راهی به خانه نیست» را درباره باب دیلن به تصویر کشیده است.
در ایران از اشعار باب دیلن مجموعه «همچون یک خانه بدوش» به عنوان تاثیرگذارترین ترانه های باب دیلن توسط مترجم انگلیسی بابک زمانی با نشر کوله پشتی به چاپ رسیده است و پس از آن نیز می توان به ترجمه کتاب«باران سختی خواهد بارید» 100 ترانه برتر باب دیلن گزینش و ترجمه انگلیسی به فارسی مترجم انگلیسی الهام ذوالقدر اشاره کرد.
ترجمه متن ترانه های باب دیلن به زبانهای زنده دنیا انجام گرفته است.
باب دیلن به خاطر ترانه های تاثیر گذار و پرمفهومش بارها نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شده که سرانجام در سال 2016 موفق به کسب این جایزه شد. اهمیت اشعار باب دیلن بیشتر از موسیقی درباره ادبیات شعرهای اوست، موسیقی او بیشتر از آنکه از جنس موسیقی باشد ادبیات غنی دارد.
اشعار باب دیلن و ترانه های او ادبیات لیریک بوده که در حقیقت شعر ترانه و کلام ترانه هستند بنابراین باب دیلن بیشتر از آنکه موسیقی را بشناسد یک شاعر است.
ترانههای باب دیلن ادبیات لیریک است که درواقع شعر ترانه و کلام ترانه هستند بنابراین او بیشتر از آنکه موسیقیدان باشد، یک شاعر است. برای شنیدن موسیقی کلاسیک و مسلط بودن بر آن باید سواد موسیقی داشت چون بدون مسلط بودن بر دانش موسیقی کمتر میتوان از موسیقی لذت برد.
به همین خاطر موسیقی کلاسیک مخاطبین خاصی دارد که به دانش موسیقی آگاهی داشته و این محدودیت ایجاد می کند در حالی که موسیقی باب دیلن شامل سه یا چهار آکورد بوده و اجرای این نوع موسیقی به ورزیدگی خاصی در موسیقی و آموزش
ویژه نیاز ندارد.
نگاهی به یکی از اشعار باب دیلن
تو را باور دارم از میان اشک ها و خنده ها
تو را باور دارم حتی اگر از هم دور باشیم
تو را باور دارم حتی صبح روز بعد
آه وقتی سپیده نزدیک می شود
آه، این احساس هم چنان در قلبم است
مگذار زیاد دور شوم،
مرا پیش خود نگاه دار
آنجا که همواره تازه می شوم
و آنچه را که امروز به من داده ای
با ارزش تر از آن است که بتوانم ادا کنم
مهم نیست دیگران چه می گویند
من تو را باور دارم
دنیا باب دیلن را به نام نوازنده و خواننده ای مشهور می شناسد و احتمالا ترانه سرایی دیلن به دلیل خوانندگی و آهنگسازی او در قیاس با بخشهای دیگر فعالیتهای هنری او چندان مورد توجه قرار نگرفته باشد.
ولی اشعار باب دیلن اولین نکته ای را که به یاد ما می آورد این است که او با همان مهارتی که آواز می خواند شعر می گوید و با همان توانایی که شعر می گوید ساز می زند.
اشعار باب دیلن صدای اعتراض نسلی است که با دنیایی پر از جنگ و خشم مخالفند. شعرهای او مجموعه ای از نگاه اجتماعی، سیاسی و عاشقانه شاعر است.
او سعی دارد در آثارش دنیا را از دیدگاه خود تصویر کند. گاهی اینقدر شیدا و عاشق است که بی تاب و بی قرار کنار آتش می نشیند و برای عشقش اشک می ریزد و گاهی هم آنقدر یک دندگی می کند که می خواهد همه چیز در یک پلک بر هم زدن نابود شود و هیچ اثری از هیچ چیز باقی نماند.
موسیقی در ذات باب دیلن است به صورت هنری منضبط و قابل انعطاف و اغلب نوازندگان و خوانندگان انسانهایی هستند که زندگی منظمی دارند و نظم نقطه مقابل شاعران است.
در واقع شعر از فطرت کسانی نشات می گیرد که مبهوت یک کلمه مانده اند و هرچه بهت آنها در برابر یک کلمه بیشتر می شود شعرها تاثیرگذارترند. در نگاهی به زندگی اکثر شاعران و موسیقی دانهای جهان و یا حتی ایران در می یابیم که شاعران خلق و خوی سازش ناپذیر و پریشان تری دارند و به همه چیز از دیدگاهی متفاوت می نگرند. به همین دلیل می توانیم بگوییم که شاعر بودن باب دیلن تاثیر زیادی در زندگی هنری او داشته و از موسیقی او یک موسیقی متفاوت و بسیار تاثیر گذار ساخته است.
ترانه «همچون یک سنگ غلتان» به عنوان یک شاهکار در قلمرو ترانه نشان می دهد شاعر در اعتراض به کسی که او را خوب می شناسد حرفهای خود را در چارجوب علامت سوالی بزرگ بیان کرده است.
هیچکس به تو یاد نداد که در خیابان ها زندگی کنی
و حالا می بینی باید به آن عادت کنی
می گفتی که هیچ گاه سازش نخواهی کرد
با ولگرد مرموز، اما حالا می فهمی که
او گواهی خودش را نمی فروشد
در حالی که به خالی چشمانش خیره شده ای
و از او می پرسی که می خواهد معامله کند
چه مزه ای داره
چه مزه ای داره
که تنها باشی
مانند یک ناشناس کامل
مانند یک سنگ غلتان؟
هیچ گاه رو بر نگرداندی تا چهره در هم کشیدن شیادان و دلقک ها را ببینی
وقتی که می آیند و برایت شعبده می کنند
هیچ فکر نکردی که خوب نیست
که بگذاری دیگران جای تو کتک بخورند
باب دیلن در هجده سالگی بورسیه دانشگاه مینه سوتا می شود ولی دوره دانشجویی او تنها 6 ماه طول
می کشد و آنجا را رها می کند. در 1961 به شرق می رود و در یک بیمارستان با وودی گاتری پدر موسیقی اعتراض آشنا می شود. با وجود تفاوت سنی سی ساله دوستان بسیار خوبی برای هم می شوند. دیلن می گوید از وودی گاتری درباره زندگی بسیار آموخته است.
هی وودی برایت ترانه ای ساخته ام،
درباره یک دنیای مسخره،
که بیمار است و گرسنه، خسته و فرسوده
اهل درس نبودم…
خیلی چیز می خوندم
اما نه چیزهای اجباری
شب ها تا صبح به جای «درس خوندن در فلسفه کانت کندوکاو می کردم ».
او همواره سعی می کند میان خطوط ترانه هایش به جوانان بگوید به خودشان ایمان داشته باشند و به همین دلیل مخاطبین او همواره به دلیل اعتماد به نفس و اعتقاد او به مهارتهایش با احترام از او یاد می کنند.
به باب دیلن که نگاه می کنیم؛ گویی هیچ چیز برای او مهم نیست.
سوار بر موتور در خیابان سیگار می کشد و برای علاقه مندانش دست تکان می دهد. در هوای سرد زمستان بدون لباس گرم و با یک پیراهن آستین کوتاه و شاید بخاطر ذات شاعرانه اش بدون کلاه ایمنی سوار موتور می شود و بخاطر صدمات ناشی از یک تصادف هولناک مدت زیادی را در رختخواب می ماند.
این اتفاق و طی کردن دوره نقاهتش باعث آفرینش آثاربسیار متفاوتی می شود. ترانه هایی که بعد از حادثه تصادف به نوارهای زیرزمینی شهرت یافتند.
و می گویند برای همه چیز می توان جایگزین پیدا کرد
اما هر فاصله ای نزدیک نیست
همه چهره ها را به یاد دارم
همه چهره هایی که مرا به اینجا انداختند.
روشنایی هایم را می بینم؛ نور افشان فرا می رسند
از غرب رو به شرق
یکی از همین روزها، یکی از همین روزها
آزاد خواهم شد
اشعار باب دیلن این روزها در 66 سالگی او بسیار تاثیرگذارتر از همیشه نوشته می شوند. در روزهایی که او در هیئت مردی سرد و گرم چشیده شعر می نویسد. حالا او تنها در خانه می نشیند و به سروصدای کودکان گوش می کند.
به صدای عابرانی گوش می کند که شعرهای اورا می خوانند و این برای دیلن بسیار شیرین است. او همچنان ترانه می سراید و با وجود جایزه های بسیار در کارنامه هنری اش همچنان با انگیزه می نویسد.
چند سال پیش به بیماری بسیار سختی مبتلا شد و در طی آن آلبومی ساخت که از آن به عنوان یک شاهکار نام برده می شود. بدون شک باب دیلن از تاثیرگذارترین چهره های موسیقی، شعر و ترانه دنیاست.