اعتماد به نفس و احمق فرض شدن

خاطرات مترجم : احمق فرض شدن

وقتی به ترجمه فکر میکنم روزی رو بخاطر میارم که برای ترجمه ی یک مکالمه ظبط شده روی نوار به خانه پدر زنم رفتم تاخودم رو بعنوان یک مترجم حرفه ای به آنها ثابت کنم. من همواره از طرف پدر زنم تحت فشار بودم چون همیشه به من میگفت تو نمیتونی انگلیسی رو بفهمی.من ترجمه کردن نوار رو شروع کردم وبعدازچنددقیقه پدرزنم ,همسرم وچندتای دیگه از مهمانها نگاهی بهم انداختند ویک ثانیه بعددرحالی که من با اعتماد بنفس مشغول ترجمه کردن بودم ناگهان وبا صدای بلند شروع به خندیدن کردند.وقتی همسرم به من گفت کافیه دیگه تو خودت رو بعنوان یک احمق ثابت کردی داشتم به چشمهاش نگاه میکردم.تازه یک هفته بعد بود که من علت خنده ی آنها را فهمیدم وآن هم این بود که من معنی دو کلمه ی “زنگ در”و”قابل تحسین”راباهم اشتباه گرفته بودم.

ترجمه این خاطره با موضوع احمق فرض شدن  به انگلیسی

Thinking of translating I remember a day when I  went  to translate  a conversation recorded on a tape in my father in law’s house  where I wanted to prove myself as a skillful translator .I had been under the pressure of my father in law because he had always been telling me that you can not understand English.

I started and after some minutes  my father in law,my wife and some of the other guests  started to look at each other  and after a second while I was translating  in self confidence manner,
they suddenly burst to laugh  .I  was looking at my wife’s eye when she told 
that’s enough you prove yourself but as an idiot.It was one week later when I understood why they laughed.I misunderstood the word “a  door bell” with the word “adorable”
بهنام قایدی
دیگر خاطرات مترجمان در مورد خودشان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *