بسیاری از دانشگاهها شروع به راهاندازی محرک های جدید کردند تا به ذینفعان خود نشان دهند که در حال تغییر روش بنیادی هستند که در آنها عمل میکنند. در نتیجه، جدیدترین گرایش در آموزش عالی این واکنش است- مدیریت دانشگاهها را به سمت تبدیل شدن به دانشگاههای خلاق سوق می دهند.
این قدری از یک oxymoron است- زیرا دانشگاه ها طبق تعریف باید تماما خلاق باشند- بی طرفانه به تمام تحقیقاتی که امروزه در هر دانشگاهی عملیاتی شده اند نگاه کنید – دانشگاهها همیشه خلاق بودهاند – فقط این است که اکنون یک تمرکز سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد که به مسیر آنها بازگشته است.
یک محرک مهم پذیرفته شده برای اقتصاد خلاق، مفهوم اصلی توسعه و بقای افراد از طریق یادگیری و مهارت هایی است که صنایع خلاق را تقویت میکنند و ماهیت خلاق اصلی را از طریق تعامل دانشگاهی تامین میکنند. توسعه این نشان میدهد که اقتصادهای خلاق صنایع خلاق را در بر میگیرند – اما این کمی محدود کننده است، چرا که به نظر نمیرسد هیچ ورودی و یا ملاحظاتی از سوی دیگر فعالان مانند توسعه دهندگان / ارائه کنندگان بالادست/ پایین دست، مصرف کنندگان، و یا آموزش عالی وجود داشته باشد. با این حال، تعداد کمی از مقالات تجربی، هر خروجی تحقیقاتی را در این عرصه انتقادی متمرکز کردهاند. این مایه تاسف است زیرا بدون آموزش، بازیگران اصلی اقتصاد خلاق خارج میشوند و در نتیجه هیچ اقتصاد خلاقانه ای وجود ندارد.
در اصل، پژوهشگران اقتصاد خلاق، دانشگاه را به عنوان بخش خلاق در نظر نمیگیرند، چرا که اغلب گزارشهای صنعت از “مدل سه بخشی” استفاده میکنند و دانشگاهها را در بخش دولتی قرار میدهند. در نتیجه، صنایع خلاق اغلب یک تعهد کاملا جداگانه با ارتباط مستقیم کم یا بدون هیچ ارتباط مستقیمی با دانشگاهها را دربرمی گیرند. با این حال، اکنون تشخیص فزاینده ای وجود دارد که دانشگاهها نقشی تعیینکننده در برقراری ارتباط بین صنایع خلاق و یادگیری مورد نیاز و توسعه مهارتها دارند. در بسیاری از روشها این فرصتی است برای تنوع بخشیدن به تدارکات دانشگاهی، در حالی که تئوری و عمل اتصال، که ستونهایی هستند که از خلاقیت بلندمدت پشتیبانی میکنند، منجر به نوآوری انبوه و اکولوژی خلاقانه مداوم میشوند.
آیا باید تمرکز بر روی افراد جوان باشد و یا هر تعداد افراد دیگر تا حد ممکن؟ اگر طبق انتظار، یادگیری طولانیمدت باید اولویت داشته باشد، پس تمرکز دانشگاه ها باید از افراد جوان تر در دانشگاه دور شود تا همه اعضای جمعیت تایلند را در بر بگیرد.
آموزش عالی میتواند برای این بدنه مهارت و دانش ضروری مهیا شود و به عنوان یک ارائه دهنده آموزش جمعی میتواند این کار را با قیمت ارزان انجام دهد و پوششی را فراهم کند که از طریق استفاده مناسب از تکنولوژی و قراردادهای یادگیری شخصی، بخش های فرهنگی، جغرافیایی و فنی را بهم پیوند دهد.
این امر همچنین نشان میدهد که مدیریت دانشگاهها به یک اندازه در توسعه مقررات آکادمیک نوآور هستند و گامهای مهمی که آموزش عالی باید برای تضمین این فرآیند اتخاذ کند را به رسمیت شناخته اند. این گام ها عبارتند از تغییر برنامه درسی و ارائه آن برای تضمین خلاقیت در کلاس؛ بهینه سازی ارزیابی های دوره آموزشی که به توسعه الگوهای خلاقیت کمک میکند – که ممکن است نیاز به تغییرات اساسی در فرآیندهای ارزیابی و بررسی داشته باشد که در حال حاضر توسط بسیاری از محققین به عنوان محدودیت مورد توجه قرار گرفته اند.
از جمله علاقه بسیار مهم، مفهوم توسعه بودجه دانشگاهی در اقتصاد خلاق بود که در جدول ۲ (ضمیمه) نشان داده شد و نمونه ای را نشان میدهد که در موضوع بودجه دولت – مطرح شده است.
همانطور که یکی از پاسخدهندگان نشان داد، ” اینها همه هزینه پولی دارند. این هزینه ها از کجا آمده؟ دولت قصد ندارد به دانشگاههای خصوصی کمک کند. اولویتهای برنامه دولت باید تغییر کند … این شاید یک مساله دست نیافتنی باشد، چرا که نوشتارها ارتباطی مستقیم و ضعیف بین بودجه دولتی و سطح قدرت خلاق یک دانشگاه را مورد بحث قرار نداده اند. با این حال، به نظر می رسد دانشگاه های خصوصی نتایج خلاقانه بهتری را کسب می کنند، زیرا آنها در قید و بند محدودیت های دولت از نظر ایدئولوژی آموزشی خاص و منحصربه فرد آن قرار نمی گیرند، همانطور که یکی از پاسخدهندگان دیگر گفت … “ما نمیتوانیم در تمام مدت به خواستههای دولت پایبند باشیم- مدام در حال تغییر است و اغلب از نظر سیاسی تسلط دارد” … و پاسخ دهنده دیگر تاکید کرد: ” شاید کمکی نمیکند، زیرا بودجه دولتی یک موضوع است، و مداخله دولت موضوع دیگری است، زیرا استقلال ما را کاهش می دهد، به ویژه هنگامی که دولت هیچ کمکی به دانشگاههای خصوصی برای تامین بودجه پیشرفتهای خلاقانه مداوم نمی کند “
این جنبه به طور معمول نه تنها ضروری تلقی میشد، بلکه مستعد ارایه منطقی برای موثر بودن پیشرفتهای خلاقانه دانشگاه نیز بود. برای مثال، یک پاسخدهنده بیان کرد که … “ما باید قادر باشیم به دانش جویان کمک کنیم تا نیازهای آموزشی خود را کشف کنند”. این نشان می دهد که دانشگاه ها ممکن است نیاز داشته باشند تا از طریق برنامه های مدولار، به سمت رویکردهای انعطاف پذیرتر نسبت به مقررات دانشگاه پیش بروند، ضمن اینکه به توسعه نتایج منعطف تر دانشجویان در پیوند تلورانس آموزش با ایده های نوآورانه هدفمند کمک می کنند. علاوه بر این، نیاز به ارزیابی سطح خلاقیت آشکار شده توسط برنامههای مطالعه، امری ضروری تلقی میشود … ” چرا که اغلب بروکراسی در این مسیر سوار می شود و ما نمیتوانیم با سرعت کافی به دانش جویان کمک کنیم تا در نهایت به نقطه دیگری بروند.”
در نتیجه، حرکت به سوی یک دانشگاه خلاق، نیازمند سرمایهگذاری اولیه و یک استراتژی آموزشی مدیریتی شفاف است که برای همه ذینفعان قابل رویت است. استفاده از فرآیندهای پشتیبانی باید در مرکز سیستم دانشگاه است و شهرت آن نیز همینطور باشد … ” چیزی که دانش جویان ما انتظار دارند- احراز شغل بهتر به عنوان پیامدی از رفتن به یک دانشگاه خلاق …. هرچه دانشگاه خلاق بیشتر نیازهای دانشجویان پاسخگو باشد، بیشتر احتمال دارد که تعداد دانشجویان همزمان با افزایش شهرت آن افزایش یابد، بنابراین… در حال تغییر است… ” سیستم دانشگاه برای کمک به دانش جویان از طریق ساختمان دانش، به رشد اقتصاد کمک خواهد کرد.”
این احتمالا یک تصدیق جالب است که … خشنود ساختن ذینفعان مهم است. دیدگاه های آنها باید در نظر گرفته شود “… این نشان میدهد که مدیریت آگاه است که تنها دانش جویان نیستند که باید در نظر گرفته شوند” رضایت تمام ذینفعان مهم است- کارکنان، دانشجویان، والدین، و غیره. – اگر شما می توانید … ایده قرار دادن برنامهای که به مدیریت دانشگاه خلاق اجازه میدهد تا تمامی ذینفعان مرتبط را در نظر بگیرد میتواند از نظر هزینه و زمان قابل توجه باشد. در اصل، بطور متناقض، مگر اینکه بودجه دولتی وجود داشته باشد (که به سطح میدان بازی نیاز دارد)، تنها دانشگاههای خصوصی ثروتمند هر گونه پیشرفتی را در جهت تبدیل شدن به یک دانشگاه کاملا فعال و شناختهشده بعنوان دانشگاه خلاق دارند.
قابل اجتناب نیست که رهبری دانشگاه باید کاری بیش از تنها استفاده از خلاقیت برای همگرا شدن و کنترل (مدیریت بروکراتیک) را انجام دهد، در نتیجه یکی از پاسخ دهندگان بیان کرد که لازم بود … ” به دانش جویان از طریق مدیریت مناسب و ساختمان دانش کمک شود. … علاوه بر این، یک پاسخدهنده دیگر اشاره کرد که … ” مدیریت دانشگاه باید رهبری را به عهده بگیرد. ما نمیتوانیم صبر کنیم تا دولت به ما کمک کند. … این جنبه از سوی یک پاسخدهنده دیگر پشتیبانی شد که بیان کرد که آن … ” وظیفه مدیریت دانشگاه است که به آنچه که کشور نیاز دارد نگاه کند و نیروی کاری فراهم کند که خلاق باشد – بالاتر از همه چیز خلاق باشد”… با اینحال، Fullan در (Tosey, 2006) با این نکته موافق نیست، زیرا پذیرفتن خلاقیت منجر به تحمل شکست می شود- که این به عنوان یک مفهوم مفید در دانشگاههای قرن بیست و یکم در پرتو نیروهای نهفته فعلی در نظر گرفته نمی شود. رهبری که شامل بینش و برنامه ریزی دقیق است اغلب منجر به رهبری استراتژیک خوب و الگوهای کاری دانشگاهی در سراسر دانشگاه میشود. بنابراین، به نظر می رسد که “حرفهای گری” با بصیرت در زمینه ای با محیط دارای “چالش بالا”، و حمایت بالا، کلید مشارکت ضروری پتانسیل رهبری برای کارکنان و دانشجویان دانشگاه باشد. به این ترتیب … “مدیریت چنین نقشی اساسی برای ایفای نقش از نظر رهبری و جهت گیری آموزشی دارد” … این یک نتیجه گیری کلی بدست آمده از پاسخ دهندگان بود.
آموزش عالی – اقتصاد خلاق
همچنین بنظر می رسید پاسخ دهندگان متوجه شدند که اقتصاد خلاق به دانش جویان جوان تکیه نمیکند. به دانش جویانی از تمام سنین متکی است و توسط یکی از پاسخگویان بیان شد که اظهار داشت: ” گیجکننده است. من میدانم که چه میخواهم، اما اگر به عنوان مثال، دانش جویان مسن تر را در اینجا داشتیم، “…”خوب … ممکن است شایسته اینجا نمی بودند. این نکته واضح بر علیه پیشرفتهای یادگیری مادام العمر در بسیاری از دانشگاههای غربی بود، زیرا افراد مسن تر و باتجربه تر متحمل یادگیری مداوم هستند تا یک نیروی کاری انعطافپذیرتر و متصل تر و کارآفرین تر را که پتانسیل منافع اجتماعی بیشتر را بالا میبرد، فراهم کنند. بنابراین، اگر تحولات دانشگاه خلاق جدی شود، ذینفعان نیاز خواهند داشت تا تغییرات عادی را در ذهن خود ایجاد کنند.
علاوه بر این، دانشگاهها ممکن است نیاز داشته باشند که مدیریت خود را تغییر دهند و تمرکز مدیریتی خود را از تعامل بروکراتیک که اعداد را به یک مشارکت انعطافپذیر و خلاقانه که بر کمک به یادگیری مردم- کارکنان و دانش جویان- تمرکز دارد، تغییر دهند. این به معنی دسترسی بیشتر به ابزارهای تحقیق است (در بسیاری از موارد به ظاهر غیر واقعی و ناکافی بر حسب برآورده کردن نیازهای یادگیری معاصر است) – گرچه این ممکن است چالش مهمی در پرورش نوآوری و خلاقیت در نظر گرفته شود.
– توسعه کارآفرینی توسط برخی از پاسخ دهندگان به این معنا نشان داده شد … “ما در اقتصادی هستیم که انتظار دارد همه کارآفرین باشند – بنابراین ما به عنوان یک دانشگاه باید این کار را انجام دهیم” … “با این حال، ما نیاز به ایجاد اعتماد بیشتر در تواناییهای کارآفرینی دانش جویان داریم با اطمینان از اینکه آنها تحصیل کرده اند و برای ورود به صنعت آموزش دیده اند”.
این امر از ادعاهای فلوریدا (۲۰۰۴) حمایت میکند که بدون نقش محوری دانشگاه خلاق در ایجاد محیط های کارآفرینی که از اقتصاد خلاق پشتیبانی میکند، مفهوم دانشگاه ها بعنوان موتورهای نوآوری تضعیف می شود، و حتی نادیده گرفته شوند. در نتیجه، همانطور که یک پاسخ دهنده نشان داد که … ” روشهای قدیمی توسعه برنامه درسی ثابت باید از بین بروند – ما به تیمهای پروژه و ساختارها نیاز داریم … ما باید در مورد دانستن آنچه که صنعت میخواهد کار بیشتری انجام دهیم و سپس آن را ارائه دهیم… و در نتیجه، کارآفرینی فارغ التحصیلان برای صنایع خلاق، در حال پیشرفت است.
بنابراین، دانشگاه خلاق در موقعیت بی نظیری برای کمک به حمایت و تقویت رشد و توسعه صنایع خلاق قرار دارد. دانشگاه دارای پتانسیل برای پرداختن به کارآفرینی در بخش های هم داخلی و هم خارجی برنامه آموزشی و هم در طول و پس از برنامههای دوره لیسانس است، به شرطی که یک مشارکت رهبری بالا و استراتژیهای مدیریتی برای انجام این کار را نیز نشان دهد. در به رسمیت شناختن این پتانسیل، نیاز به تاسیس یک گروه کاری کارآفرینی ملی برای دانشگاه خلاق احتمالا یک ضرورت فوری است.
آموزش عالی – ارتقای کارآفرینی
طبق مصاحبه ها، واضح بود که در حال حاضر برخی موانع اصلی برای توسعه و ارتقای کارآفرینی در یک دانشگاه خلاق وجود دارد که شامل: مقررات دانشگاه و سازمان، انتظارات دانش جویان و دیگر سهامداران؛ و تضاد در سیاست دولت و آموزش و پرورش و شیوه ها می باشد.
نیاز به تبدیل دانشگاهها به یک دانشگاه خلاق، سیستمهای کنونی مدیریت بود. در این رابطه، یک پاسخدهنده نشان داد که … “ما میتوانیم انعطافپذیری بیشتری داشته باشیم … از نظر فرایندهای ما و نحوه انجام کارها و گفتگو با دانشجویان … و این توسط یک پاسخدهنده دیگر مورد حمایت قرار میگیرد …” اغلب بوروکراسی به این شکل مورد استفاده قرار میگیرد. ما نمیتوانیم در حال حاضر به این مساله کمک کنیم؛ این روشی است که ما در اینجا انجام میدهیم. در نهایت، ما باید “تغییر” کنیم … این نشان میدهد که هرچه دانشگاه انعطافپذیرتر باشد (فلوریدا، ۲۰۰۴) احتمال اینکه دانش جویان پس از فارغالتحصیلی به شیوه کارآفرینی رفتار کنند، بیشتر است. به نظر میرسد که این یک مانع لغزش بزرگ برای توسعه یک دانشگاه خلاق است.
به نظر میرسد که زمانی یک دانشگاه در مدیریت و مقررات خود انعطاف پذیرتر میشود، سپس پرسنل احتمالا به آموزش و حمایت بیشتر و همچنین مهارتهای جدید نیاز دارند (کسلر ۲۰۰۰). یکی از پاسخگویان بیان کرد: “ما باید همه در شبکه باهم ارتباط باشیم – این آینده آموزش است” … به منظور دستیابی به اهداف آموزشی مختلف یک دانشگاه خلاق، یکی از پاسخگویان بیان کرد که … ” بیشتر دادهها آنلاین هستند، بنابراین شبکه و همچنین هدایت به سمت محیطی بزرگتر … و همکاری بیشتر معنا می یابد … دانشگاه نمی تواند امیدوار باشد که تمام منابع را در آینده داشته باشد، بنابراین ما باید همکاری بیشتری داشته باشیم.”
در این رابطه مشخص شد که دانشگاه خلاق بصورت بیرونی، با استفاده از فعالیتهای مدیریتی و اجرایی که از طریق شیوه های محاسبات ابری مرتبط هستند، به دنبال سایر دانشگاههای خلاق باشد. بنابراین به نظر میرسد که مدیریت نیاز به مشارکت در الگوهای مشابه تغییر داشته باشد و این امر در ارائه خدمات مجازی بیشتر منعکس خواهد شد چرا که فنآوری اطلاعات، مرحله اصلی را در فرایندهای مدیریتی دانشگاه خلاق به خود اختصاص میدهد.
آموزش عالی – فرهنگ دانشگاه
پاسخ دهندگان تشخیص دادند که فرهنگ دانشگاه تحت تاثیر آنچه که مدیریت دانشگاه میتواند انجام دهد، قرار می گیرد. همانطور که یک پاسخ دهنده پیشنهاد کرد … ” خلاق! ما هر روز تلاش میکنیم که خلاق باشیم. این خلاقانه باشد، آن خلاقانه باشد. خیلی سخت است. اما ما باید به خاطر دانش جویان و والدین آنها این کار را انجام دهیم … و البته شرکای صنعت … این را با دیدگاه حمایت شده توسط فلوریدا و همکاران (۲۰۰۶) مقایسه کنید که در آن دانشگاههای خلاق در غرب اغلب بر نیاز به انتقال تحقیق به صنعت، تولید اختراعات و ابداعات جدید، و تسهیم فنآوری آن تمرکز میکنند. این ممکن است در برخی موارد نابجا در نظر گرفته شود چون منعکسکننده رویکرد فرهنگی فعال یک دانشگاه است که ممکن است دانشگاههای تایلند از آن بهره نبرند، چرا که اقتصاد خلاق در بافت فرهنگی دانشگاهی رشد میکند که تا حدی در حال تغییر به سمت فرهنگ یادگیری مشارکتی است. این امر همچنین باید از نظر حرکت یک دانشگاه خلاق به سمت تمایز عملکرد و دور از سیستم ممیزی کیفی سکولار در نظر گرفته شود.
با این حال، برخی پاسخ دهندگان پیشنهاد دادند که دشواریهای جنبش پرسنل به سمت آینده بهتر ممکن است به همان سادگی که زمانی تصور می شد نباشد، یک پاسخ دهنده نشان داد که … ” من میتوانم برخی افراد را ببینم که واقعا به دنبال این هستند. اما برخی دیگر که از مدت ها قبل در اینجا بودهاند – شاید اینگونه نباشند. تغییرات ساختاری نیز وجود خواهد داشت و مدیریت باید محدودیت ها را بردارد! این کار چندان آسان نیست، هست؟ ” … این دیدگاه را با فلوریدا (۲۰۰۲) که میگوید ما اکنون در دانشگاهها شرایط تفکر و تصویب رابطه قویتر بین آموزش و فرهنگ خلاق مربوط به یادگیری و تدریس دانشگاهی داریم، ربط دهید. پاسخ قاطع به فرهنگ خلاق دانشگاه همچنین نشان میدهد که چون فرهنگ در هر چیزی که کارکنان و دانش جویان انجام میدهند، نفوذ میکند، کار سادهای نیست که تغییرات لازم انجام شود – و زمان میبرد. علاوه بر این، همانطور که یک پاسخ دهنده پیشنهاد کرد که تغییر فرهنگ به احتمال زیاد منجر به … ” نیاز به ساخت یک سیستم نوآوری جامع برای حمایت از یک اقتصاد خلاق محلی … دانشگاه خلاق در نتیجه وادار به کمک به ایجاد ارتباط می شود، زیرا خلاقیت یک محرک اقتصادی کلیدی است.
نتیجه این امر توسعه و پشتیبانی نیروی کار خلاق است. بنابراین ضروری است که دانشگاهها شروع به تولید “افراد خلاق” کنند. به این ترتیب، تولید مشترک تبدیل به هنجار می شود – پرسنل و دانش جویان. با این حال، شدت پوشش خلاقانه یک دانشگاه در اقتصاد محلی مملو از مسائل و مشکلات است. یکی از پاسخ دهندگان اعلام کرد که این یک پیشنیاز اساسی برای تغییر بود … فرهنگ کلی دانشگاه آن است که دانش جویان و کارکنان به یادگیرندگان فعال تبدیل میشوند ” …، به جای شرکت کنندگان غیر فعال و منفعل.
بنابراین، خلاقیت باید چیزی بیشتر از تبدیل یا افزودن ارزش به محصولات باشد، بلکه یک ضرورت اساسی است؛ جز اصلی یک اقتصاد خلاق پایدار و یک عامل تعیینکننده مهم در شکل دادن آینده جامعه تایلند. هدف آینده این دانشگاه خلاق این است که همه کارکنان حرفه ای فارغ التحصیل آینده را با مهارتها و دانشی که اقتصاد خلاق تایلند نیاز دارد تجهیز کند و آنها را به سمت اکولوژی جدید یادگیری و تفکر متعادل شده در برابر اصول اخلاقی ارزشگذاری ریسک پذیری و فردگرایی سوق دهد. بنابراین این انتقال دانشگاه به جزیره ناشناخته ای از اقلیم اقتصادی خلاقانه است که دانشگاهها را به سمت اکولوژی خلاقانه تر سوق میدهد.
2
در طول دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی، این دانشگاه به عنوان یک سلاح کمتر مورد استفاده در نبرد برای رشد اقتصادی و رشد اقتصادی منطقهای محسوب میشد … در دانشگاه های پیاپی، مراکز تحقیقاتی جدیدی برای جذب سرمایه شرکتها طراحی شدند، و دفاتر انتقال فنآوری شروع به تجارتی کردن پیشرفتهای علمی کردند. اما ما ممکن است زیاده روی کنیم. دانشگاهیان و مقامات دانشگاهی به طور فزایندهای نگران هستند که مشارکت بیشتر در تحقیقات دانشگاهی منجر به تغییر از علم بنیادی به کارهای کاربردی تر شود. این امر منجر به سیاستهای داخلی و منطقهای ماشینی نگری شده است که به دنبال تجارتی کردن این ایدهها و انتقال آنها به بخش خصوصی هستند.
3
جامعه دانش، که بخشی از جامعه است، برای استفاده از تفکر علمی به عنوان نیروی اولیه تولید و توسعه جامعه به عنوان یک کل تلاش میکند. قدرت عددی تولید نیرو در جامعه دانش به عنوان یک “طبقه خلاق” در حال رشد است. علم به طور فزاینده ای به یک منبع واحد از دانش بیشتر تبدیل میشود و دانش، خود را به عنوان یک اصل محوری جدید جامعه تغییر استقرار می دهد.
ایجاد دانش جدید، تغییر تکنولوژیکی آنها و گنجاندن در چرخه اجتماعی – اقتصادی، افزایش مقیاس و اهمیت قاطع برای مدرنسازی جامعه و رشد اقتصادی شهروندان را حاصل می کند. تفکر خلاق از نوع علمی اساس بنیادی این فعالیت است و دانشگاه مرکز آن است. دانشگاه تواناییهای خلاق و تخیل یک ایجاد کننده دانش را توسعه میدهد که پایه و اساس تواناییهای کارآفرینی و نوآورانه را تشکیل میدهد.
دانشگاه مدرن، جدیدترین فنآوریها را جذب میکند، که اساس سودمند برای توسعه محیط های فعال شناختی شکل گرفته توسط روشهای یادگیری جدید، به عنوان مثال یادگیری ترکیبی، یادگیری مبتنی بر مسئله، شخصی سازی یادگیری، و یادگیری عمیق تر است. برای مثال، در بین اهداف آن، ابتکار نوآوری )MIT ۲۰۱۳) به ایجاد “یک اکوسیستم که ایدههای دانشجویان را تبدیل به فنآوریهای در حال تغییر در جهان می کند، اشاره میکند”. چنین اکوسیستمی باید شامل فضاهای نوآوری محور و گسترده باشد. آنها مکانی برای یادگیری، و ترکیب دانش با فعالیتهای عملی برای حل مشکلات جامعه هستند. آنها همکاری بین دانش جویان، متخصصان، دانشمندان، و معلمان را ترغیب می کنند، و تیمهای موثر را تشکیل می دهند که استارت آپ ها را ایجاد میکنند.
مدل سواد ICT برای آموزش عالی ارائه شده توسط جی.” پرز “و” M.C. موری “، مولد بودن کاربران کامپیوتر را اساسی در نظر می گیرد، مانند توانایی دستیابی به مهارتهای جدید و ایجاد دانش جدید که پایه و اساس نوآوری و خلاقیت را تشکیل میدهند.
در بین مسائل نظری پیچیده، مطالعه آنچه مسیر مساله ساختن محیطهای یادگیری که یک محتوای پیچیده تکنولوژیکی و یک کارکرد خلاق بسیار کارآمد را ترکیب میکند، روشن می سازد، موارد زیر هستند: (1) جداسازی مفاهیم “دانش” و “اطلاعات” در فعالیت های آموزشی (2) ترکیب فرایندها و محیط های شناختی در مفهوم “فضای خلاق”؛ (۳) طراحی یک مدل ساختاری – کارکردی فضای خلاق با توجه به دو مورد اول.
در آموزش از نوع تحقیق کنونی، یک سیستم شرطی متقابل از روابط “روش – محیط” در حال عمل است. مولفههای این محیط شامل مدلهای اجتماعی تفکر پژوهشی هستند؛ در بین آنها یک آزمایشگاه، یک هیات علمی، یک کلوپ بحث، یک استارت آپ و غیره قرار دارند. آنها توانمندسازهایی برای پیاده سازی یک روش آموزش از نوع تحقیق نیستند، بلکه خودشان ابزار شناخت هستند. در عوض، این روش الزامات مورد نیاز در مورد محتوا و ویژگیهای عملکردی محیط آموزشی را اعمال میکند؛ این روش اشکال اجرای cogito تحقیق در محیط را ایجاد و اصلاح میکند.
خلاقیت به فرد توانایی تولید دانش جدید عینی را میدهد، تا روشهای ذهنی، فیزیکی و اجتماعی تبدیل دانش را ایجاد کند و دانش را به یک محصول مادی تبدیل کند. البته، یادگیری مولد را می توان بعنوان یک آموزش خلاقانه تخصصی تلقی کرد، اما من معتقدم که این یادگیری به طور قابلتوجهی در محتوای خود وسیعتر است. علاوه بر فرایندهای خلاقیت و روشهای منجر به آن، یادگیری مولد نوع تحقیقاتی در محتوای خود شامل شکلگیری رفتار تحقیقاتی نوع علمی و برنامههای شناختی- مساله ای رشد شناختی شخصیت میشود [ ۴۳ ].
این دارای یک مولفه بدیهی مهم است که شامل ایجاد یک سیستم ارزشی خاص برای جوامع معرفتی است. مولفههای این سیستم ارزش، نگرشهای کمال نگری نسبت به حقیقت و جستجوی آن است؛ اولویت تفکر، شناخت و درک نفس بین جهت گیری های زندگی؛ اصول اخلاقی همکاری و رقابت؛ ضرورت آزادی شناختی و غیره هستند.
بخش سودمند آموزش مولد نوع تحقیقاتی شامل اجزای غیرخلاق مانند جمعآوری و پردازش دادههای تجربی؛ نگهداری، تنظیم تجهیزات علمی و کار بعدی در آن؛ مطالعه روشهای تحقیق و ارتباطات علمی است.
محیط یادگیری مولد، ترکیب برآیندی از اشکال فعال شناختی فعالیت شناختی، سازماندهی و ساختاربندی این فعالیت از ساختارهای نوع باز اجتماعی، و همچنین یک قابلیت شناختی خاص است که در شیوه های آموزشی گنجانده میشود.
محیط یادگیری مولد به عنوان یک سیستم از شیوههای اکتشافی عمل میکند، یعنی احتمالا بهترین یا بهینه ترین روشهای فعالیت شناختی در زمینههای مشکل ساز تخصصی را تعریف میکند، که متکی بر یک مجموعه از منطقهای حاکم است. در عین حال، اینجا مکانی برای آزمایش ایدهها و بهره وری خلاقانه است. با استفاده از این محیط، مدرسه و دانشگاه فراتر از مرزهای فضای یادگیری خالص پیش میرود. این امر منجر به ظهور برخی ویژگیهای جدید فرآیند یادگیری، مانند بی تکلیفی، باز بودن و قابل تبدیل بودن (خود اصلاحی)، تنظیم خودکار شناخت، و پویایی زمینههای شناختی میشود.
این محیط مولد، یک سیستم آموزشی فعال توزیه شده بصورت نهادی و شناختی را نشان میدهد، که (۱) یادگیری را به سمت تشکیل یک ایجاد کننده دانش از نظر آموزشی شکل می دهد و از نظر معرفت شناختی هدایت می کند. (۲) مجموعه ای پویا از ساختارهای شناختی دارد که قادر به تنظیم فردی و تحریک توسعه علمی و اجتماعی شخصیت هستند.
این سیستم فضاهای خلاق، یک مجموعه متعامل و مرتبط از سیستمهای شناختی – تولیدی را در ساختار یک موسسه آموزشی نهادینه میکند. غنای آن پیدایش اثرات جهت گیری بر تفکر خلاق را تعیین میکند. یک سیستم تولیدی – شناختی جداگانه یک فضای خلاق محلی با سازمان و کارکرد حاکم (ماموریت) مربوط به خود است.
بنابراین، فضاهای خلاق محلی در دانشگاه دارای یک ماموریت علمی – آموزشی هستند و حامل های آن، یک دپارتمان و هیات علمی، یک گروه علمی و یک آزمایشگاه تحقیقاتی، فعالیتهای مختلف ارتباطی مانند کنفرانسها، اجتماعات، و مکاتب علمی هستند. کارکرد کارآفرینی و نوآوری برای راهاندازی شرکتهای استارت آپ، مراکز انتقال فنآوری، مراکز پرورش کسب وکار، کنسرسیوم های فنآوری ، پارک های فناوری و غیره اختصاص یافته است.
به لحاظ تئوری، فضای خلاق به عنوان یک نوع ایدهآل توصیف میشود، یعنی نه به عنوان یک زیرمجموعه خاص از هیات علمی، آزمایشگاه، گروه تحقیق، کتابخانه و غیره؛ بلکه به عنوان تصویر جمعی از آنها (از نظر دانش، توسعه شخصی، فرصتهای موجود). تعریف و توصیف کیفی سیستم فضاهای خلاق محلی به عنوان انواع ایدهآل، ساخت یک مدل دانشگاهی خلاق در یک نسخه بسیار غنی و سازنده با توجه به فعل و انفعالات و ارتباطات داخلی محتمل را ممکن میسازند. مقایسه این مدل با واقعیت یک دانشگاه یا دانشگاه دیگر، فرصتهایی برای مدرن سازی آن را نشان میدهد.
برای فضای خلاق که به عنوان یک نوع ایدهآل گرفته میشود، یافتن مجموعهای کامل از عوامل کلیدی تاثیرگذار بر فعالیت خلاق یک فرد آگاه برای فضای خلاق به عنوان یک نوع ایدهآل، ضروری است.
این عوامل را می توان به صورت مجموعه های کارکردی طبقهبندی کرد که انواع فعالیت فضای خلاق را مشخص میکنند. به عنوان مثال، محتوای “توسعه علمی و اجتماعی فرد در مجموعه دانشگاه” شامل فرایندهای دخالت در فعالیتهای تحقیق – شناختی، مدیریت و نظارت آن، شیوههای تعامل در مجموعه ای از رشد شخصیت شناختی، مکانیسم هایی برای موقعیت یابی اجتماعی در جامعه و غیره است.
مجموعه معرفت شناختی-روان شناختی شامل ابزارهایی برای ایجاد انگیزه برای فعالیت خلاق، نگرش علمی به حقیقت، رفتار تحقیقاتی علمی، گرایش و نگرشهای ارزشمندی است که تجلی خلاقیت علمی را تنظیم می کند و مانند آن. مجموعه ارتباطی- مبادله ای شامل ایده ها و انتقال دانش فرآیندها، واسطه ها و تنظیمات آنها، از جمله تعاملات شبکه و نهادی است. و غیره.
فضای خلاق عمومی دانشگاه را می توان به شکل “افقی”، “عمودی” و “افقی – عمودی” توصیف کرد. طرح “افقی” مجموعهای از فضاهای خلاق است که روی هم قرار گرفتهاند (مانند صفحات کاغذ در یک بسته مشترک). در فعالیتهای خلاقانه دانشگاه، پیوندهای “عمودی” مختلفی بین فضاهای خلاق برنامهریزیشده به طور افقی وجود دارد. روش ایجاد نظم در این روابط پیچیده، ادغام مجموعه های عملکردی هم صدا از فضاهای خلاق مختلف در یک سیستم کارکردی از نظر ساختاری است.
برهمکنشهای بین دو عامل کلیدی هم نوا بر فعالیت خلاق افراد آگاه و تعلق به فضاهای خلاق مختلف باید در هر یک از این سیستمهای “عمودی” مورد مطالعه قرار گیرد. بیایید بعنوان مثال، فرآیند مشارکت در فعالیتهای تحقیق – شناختی را به عنوان یک مجموعه از عوامل در نظر بگیریم. تحلیل تعامل آنها بین فضاهای خلاق یک زیرمجموعه از هیات علمی، یک آزمایشگاه تحقیقاتی، یک محیط کار، یک کتابخانه و غیره میتواند یکی از عناصر “عمودی” موجود در ساختار پیوندهای بین مجموعههای محلی علمی و اجتماعی یک فرد را پیدا کند. وابستگیهای کارکردی نوع عمودی بیشتر میتواند از تجزیه و تحلیل پیوندهای بین عوامل اصلی و مجموعههای آنها (از جمله فراتر رفتن از یک مجموعه)، مجموعههای کارکردی به تنهایی و محیط آنها بدست آید.
یک مجموعه از سیستمهای ساختاری و کارکردی، یک طرح “عمودی” از کل فضای خلاق دانشگاهی را تشکیل میدهد. این سیستم شامل سیستمهای کارکردی – عملکردی به عنوان توسعه علمی و اجتماعی، معرفتی شناختی- روان شناختی، ارتباطی- مبادله ای، محیطی- زیرساختی، متا – کارکردی (ایجاد ارتباط معلول بین اهداف، ایدهها، فعالیت، همکاری شناختی را فراهم می کند) است. تمامیت پیوندهای بین سیستمهای کارکردی – ساختاری میتواند به عنوان یک طرح “افقی – عمودی” از فضای خلاق دانشگاه تلقی شود.
تحلیل ساختاری – عملکردی این کارکرد خلاق برای یک دانشگاه خاص شامل شناسایی محتوا و پیوندهای درونی در طرح های “افقی”، “عمودی” و “افقی – عمودی” کل فضای خلاق آن است. روابط و تعاملات بین فضاهای خلاق دانشگاه که در نتیجه تجزیه و تحلیل ساختاری- کارکردی شناسایی شد، توصیفی از طرح معرفتشناختی خلاقیت نهادینه شده را به ما ارائه می دهد.
4
ایجاد جامعه دانشمحور، قدرت خلاقیت انسان را در میان عوامل کلیدی توسعه اجتماعی تایید میکند. اقتصاد خلاق، که در آن خلاقیت به کارآفرینی، نوآوری، رشد اقتصادی کمک می کند، در حال بوجود آمدن است. همراه با آن، یک طبقه خلاق ظهور میکند که متشکل از “افرادی است که ارزش اقتصادی را از طریق خلاقیت خود اضافه میکنند”. این امر نشان میدهد که خلاقیت با دانش ضمنی عمل میکند و قابلیت ایجاد دانش و موفقیت فعالیتهای نوآوری شرکت را از پیش تعیین می کند.
در فرآیند توسعه جامعه دانش، دانشگاه به مرکز تفکر خلاقانه نیاز دارد که برای فرآیندهای مدرنسازی و رشد جمعیت مورد نیاز است. عملکرد خلاق آن در حوزه خاص سیستم تقسیم کار، که با آموزش کارکنان دانش، تولید دانش علمی و نفوذ آنها به زندگی جامعه مرتبط است، آشکارتر میشود.
امروزه، پیشرفت در تفکر خلاق، باشدت بیشتر و بیشتری، قابلیت آموزش و ارزیابی حرفه ای و آینده ی حرفه ای را پیش بینی می کند. توانایی اعمال دانش در شرایط واقعی کارفرما در میان ارزشمندترین نتایج آموزش، نشان دهنده رشد حرفه ای در جامعه دانش است. گزارش دولت بریتانیا در زمینه آموزش عالی (2011) دانشگاه را به سطح آموزش دانشجویان منتقل می کند که از سطح کل در بازار نیروی کار بالاتر است، که می تواند با “ایجاد ارتباط عمیق تر با کسب و کار” به دست آید. MIT یک رویکرد جدید را در آموزش نوآوری اعلام کرده است، که “متمرکز بر وادار کردن دانشجویان به ایجاد نمونه کارها برای حل مسئله” است. در عین حال، آموزش باید در فضاهای نوآورانه گسترش یافته اتفاق بیافتد تا مکانی برای فعالیت های همکاری های خلاقانه دانشجویان، کارکنان پژوهشی و دانشکده ها باشد و ارتباط مؤثر دانش و تجربیات را با مسائل دنیای واقعی فراهم کند. کارشناسان بر فوریت مسئله محیط یادگیری خلاق تأکید می کنند؛ راه حل تئوریک آن، راه را برای پیدا کردن یک طرح معرفت شناختی و ویژگی های لازم مؤسسات آموزشی باز خواهد کرد.
با توجه به تحلیل منابع علمی و محتوای منابع اطلاعاتی دانشگاهها، من سه نوع مفهومسازی از فضاهای خلاق دانشگاهی را شناسایی میکنم که بواسطه رویکردها برای تعریف و طراحی آنها متمایز هستند. در نوع اول مفهومسازی، فضای خلاق به عنوان یک مدل از محیط پیرامون فرآیندهای یادگیری و فعالیتهای خلاقانه ارائه میشود. در نوع دوم مفهومسازی، فضای خلاق به عنوان یک مدل از فرآیندهای شناختی تفسیر میشود. در سومین مجموعه (فرآیند – محیطی) مفهومسازی فضای خلاق به عنوان یک مدل از سیستم شناختی فرض میشود که فرآیندهای اکتساب و ایجاد دانش را پیوند میدهد (مثل فرایندهای همراه) تا محیط فعال از نظر معرفتی (مولد). دومی شامل یک مجموعه از روی قراین محیطی- آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
تشکیل نوع پیچیده مفهومسازی تنها به صورت خلاصه بیان میشود. با این حال، من فکر میکنم که این از نظر عمق نفوذ به اساس اجتماعی و معرفتشناختی آموزش معاصر، نویدبخش ترین است. از یک سو، تجهیزات، فنآوری، و طراحی به تنهایی نمیتوانند یادگیری و تدریس موثر را تضمین کنند، اگر چه قادر هستند (و اغلب قادر نیستند) به آنها انعطافپذیری و ثروت شناختی را بدهند. از سوی دیگر، فرآیندهای شناختی و فعالیتهای خلاق به شدت به این زمینه وابسته هستند. با این حال، در هر مورد، نگرانی در مورد شناسایی زمینه وجود دارد، که در واقع تاثیر زیادی بر آنها دارد. مفهوم نویسندگان از فضاهای خلاق دانشگاهی به نوع سوم مفهوم سازی تعلق دارد.
اولین نوع مفهومسازی فضای خلاق – مدل محیط – گسترده ترین کاربرد را دارد که به دلیل کاربرد بی عمق، سازگاری با سلیقه های غیر مشابه، علایق و عقاید، و همچنین به دلیل قابلیت دسترسی عقلانی برای حوزههای بحث عمومی که نیاز به دانش خاص ندارند، اغلب متناقض است. تزیین و اثاثیه استودیوهای طراحی، دفاتر معماران، آزمایشگاههای تحقیقاتی، اتاقهای تمرین، آزمایشگاههای fab و غیره در دامنه این روش توضیح داده میشوند.
در نوع دوم مفهومسازی فضای خلاق – مدل فرایندهای شناختی – ما با نمونههایی از رویکردهای اجتماعی – معرفتشناختی و اکوسیستم مطالعه خواهیم کرد. Wiersbicki و Nakamori از عبارت “فضای خلاق” برای نشان دادن یک ابزار مفهومی که ترکیبی از تئوری های ایجاد دانش را ارائه میدهد، استفاده میکنند: رویکرد سیستم Shinayakanas، نظریه ایجاد دانش سازمانی، به طور خاص، مفهوم SECI – Spiral توسط Nonaka و Takeuchi و نیز تئوری منطقی شهود ارائه شده توسط Wierzbicki. Curley و Formica ، یک آزمایشگاه تجاری تجربی را به عنوان یک شکل جدید و موثر از سازمان فضای خلاق در اکو سیستمهای دانشگاه در نظر میگیرند. یک اکوسیستم کوچک خاص از کارآفرینان مشتاق و سایر افراد درگیر در محیط آن پدیدار میشوند. کارشناسان بر این باورند که در شرایط اقتصادی جدید، آزمایشگاههای تجاری تجربی برای بهبود کارآفرینی اجتماعی و علمی نسبت به مدلهای سنتی آموزش کسب وکار مناسبتر هستند.
پسرها به فضاهای یادگیری خلاق از دیدگاه توسعه اصول مفهومی و روشهایی نگاه میکنند که میتوانند به نقشهبرداری از شیوههای اجتماعی – فضایی آموزش در دانشگاهها و دانشکدهها کمک کنند تا آن را بهبود بخشند. همانطور که پسران اشاره میکنند، کتاب او قصد دارد فراتر از … “رویکرد beanbag” در یادگیری طراحی فضا نگاه کند، که بر “محیط های بازیگوشانه، رنگهای روشن، نورپردازی طبیعی و اثاثیه نرمتر متمرکز است” و بر “کافههای یادگیری، مناطق نشست غیر رسمی، آلاچیق های راهرو، و یا” هاب های اجتماعی ” تکیه دارند. نویسندگان این واقعیت را بیان میکنند که “بنابراین فضا یکی از ابزارهای تفکر ما در مورد جهان و تجسم تفکر در عمل است”. بنابراین، مجموعههای خاص از شیوههای اجتماعی و فضایی باید در یک زمینه مرتبط مورد تحلیل قرار گیرند تا رابطه بین یادگیری و فضا در سطوح مختلف را درک کنند.
ستون فقرات مفهوم نویسندگان از فضاهای خلاق به ایده مولد بودن به عنوان انگیزه راه انداز برای یادگیری، ایجاد دانش جدید و کاربرد اجتماعی – اقتصادی آن تکیه دارد. عبارت “مولد”، ویژگی آموزشی و معرفتی برای هر دو محیط آموزشی و یادگیری است.
هدف یادگیری مولد، توسعه تواناییها برای کشف دانش و روشهای جدید تبدیل آن است. این امر نه تنها شامل فرآیندهایی است که منجر به خلاقیت میشوند، بلکه تشکیل مجموعهای خاص از ارزشهای خاص برای جوامع شناختی (مثلا، در رابطه با جستجو برای حقیقت، مشارکتها، و رقابت)، رفتار تحقیقاتی نوع علمی، مسیر شناختی علمی توسعه شخصیت (برنامههای مسئله-شناختی) را نیز دربردارد.
محیط یادگیری مولد نه تنها شکل هایی از فعال شناختی و ساختاری از نگرش شناختی است، بلکه یک عملیاتی نگری شناختی خاص است که در شیوههای یادگیری نقش دارند. توصیف محیط یادگیری به عنوان یک پدیده مولد در مقابل سنت برای تلقی آن به عنوان یک ساختار سازگار با محیط راحت برای کارهای خلاق و توانایی های استاندارد شده میباشد.
محیط یادگیری مولد دانشگاه، که روی حوزههای تولید دانش متمرکز است، یک سیستم آموزشی بین نهادی است، که (۱) به طور فعال فرآیند شناخت علمی را ایجاد میکند و یک ایجاد کننده دانش را میسازد، (۲) با سازماندهی ساختارهای شناختی توزیع شده و فراهم کردن گامهای لازم در تحقیق و بلوغ اجتماعی – شناختی تجهیز شده است.
با برجسته کردن ویژگی محیط مولد به عنوان یک منشا خلاق، یعنی تمرکز بر عملکردهای ادراکی – عملیاتی، من به درک نظری این محیط به عنوان یک فضای خلاقانه پای گذاشته ام و آن را به شکل زیر تعریف کردم:
فضای خلاق به این معنی است که یک سیستم تولیدی – شناختی محرک خلاقیت و فرآیندهای توسعه فرآیند تفکر خلاقانه از طریق پیوند بین فعالیت شناختی و محیط فعال – معرفتی است. برای دانشگاه، این تعریف فرض میکند که فضاهای خلاق آن باید از نظر اجتماعی غنی و به طور خلاقانه به سمت شناخت سوق یابند (university۱. ۰)؛ آنها باید به عنوان یک عامل در ایجاد نوآوریهای علمی و تکنولوژیک (دانشگاه ۲.۰) فعالیت کنند، همچنین فعالانه در فرآیندهای حرکت آنها به سمت کاربرد عملی (دانشگاه ۳.۰) شرکت کنند؛ به عنوان مثال، در ساختار و عملکرد خود مولد باشند. آنها باید به عنوان یک مجتمع آموزشی – معرفتی مشترک عمل کنند که از طریق آن دانشگاه به بازیگر مستقیم اقدام اجتماعی با هدف پیشرفت جامعه دانش تبدیل میشود.
فضای خلاق دانشگاهی مکانی از رشد روانی و حرفهای برای درک کنندگان بسیار ناهمگن است. دانشگاه علاوه بر دانشجویان لیسانس و فارغ التحصیلان، منابع شناختی خود را به معلمان، دانشمندان، متخصصان و همچنین دانشجویان دیگر موسسات آموزشی از جمله کودکان مدارس ارائه میکند. ناهمگن بودن درک کننده یکی از دلایل اصلی تنوع فضای خلاق در دانشگاه مدرن است.
تعریف من از فضای خلاق بر ایده تاثیر مثبت خارجی بر فعالیتهای خلاق یک فرد متکی است، که در ساختار سازمانی به عنوان یک مجموعه از سیستمهای شناختی – تولیدی عینیت یافته، قرار دارد. حامل های این سیستمهای شناختی – تولیدی (فضاهای خلاق محلی) در دانشگاه، کارکردهای متفاوت و اشکال سازمانی مختلفی دارند. یک زیرمجموعه از هیات علمی، یک تیم تحقیقاتی، یک آزمایشگاه تحقیقاتی، و یک موسسه و همچنین فعالیتهای شناختی – ارتباطی (نمایشگاهها، کنفرانسها، و مدارس علمی) وظیفه آموزش علمی را انجام میدهند. فعالیتهای نوآورانه و مبتکرانه کارآفرینی از طریق این شکل سازمانی به عنوان استارت آپ ها، مراکز پرورش کسب وکار، شرکتهای کوچک نوآور، و مراکز مهندسی شکل می گیرند. یک کتابخانه، یک موزه، یک باشگاه آموزشی، یک کارخانه نمونه، یک خوابگاه، و یک مرکز فرهنگی & هنری، نقش ویژهای را در ساختار خلاقانه دانشگاه ایفا میکنند. جوامع علمی و گروههای جوانان، منابع خلاق در اینترنت، شبکههای همکاری، جایی که روابط خارجی دانشگاه در آن قرار دارند، دارای پتانسیل خلاق اصلی خود هستند.
کل فضای خلاق دانشگاهی میتواند به طور مجازی به عنوان مجموعهای از فضای خلاق محلی که طرح “افقی” آن را تشکیل میدهد، ارائه گردد. به منظور توصیف فضای خلاق کل دانشگاه به شکل یک کل منسجم، لازم است که مجموعهای از پیوندهای “عمودی” که تعامل بین جایگاه “افقی” در اجرای کارکرد خلاق دانشگاه را اداره میکنند، ساختار بندی شود.
5
خلاقیت فکری خود را به عنوان خلاقیت در یک دانشگاه مابین حضور خود در زمینه های فکری و حرفه ای نشان می دهد. این خلاقیت در حدی که در آن دانشگاه فقط فعال نباشد، بلکه بتواند به عنوان خلاق در فعالیتهای پژوهشی خود شناخته شود، مشهود خواهد بود. دانشگاهیان آن، مانند محققان، نه تنها امنیت و مدیریت پروژه های تحقیقاتی (و نه فقط پروژه های تجربی، بلکه از جمله پروژه های علمی تر) را بعهده دارند، بلکه سطح قابل توجه خلاقیت را در این فعالیت ها نشان می دهند. چنین فعالیت هایی و نشریاتی که از آنها به وجود می آید، به نحوی مشخص می شوند که درجه آشکاری از اصالت در آنها وجود دارد، چه در مفهوم سازی، در تئوری سازی و چه در ایجاد بینش جدید از کارهای میدانی یا آزمایشگاهی، یا روش های جدید تحقیق، تجهیزات و فن آوری ها.
چنین پرسشهایی انعکاسی از این که دانشگاهها میتوانند به تحریک خلاقیت معنوی کمک کنند، فرا می خوانند. در این حالت، هر دانشگاه دارای اثراتی از خلاقیت است. در نظریه، تولید پروفایل خلاقیت ذهنی هر موسسه امکان پذیر خواهد بود. چنین پروفایلی سطح خلاقیت در هر رشته را نشان میدهد اما فراتر از آن خواهد رفت. هر چه باشد، در هر رشته عقلانی که در آن سهمی دارد، هر موسسه، یک رد پای معرفتشناختی خواهد داشت- چنانکه ممکن است آن را بجای بگذاریم. در هر رشته فکری، این موسسه دارای مجموعه ای از مسائل، مفاهیم، نظریهها، نویسندگان و محققانی است که به طور جمعی عمل میکنند تا موقعیت معرفتشناختی آن را مستحکم کنند. موقعیت در اینجا به معنای موقعیت دقیق آن در هر موضوعی نیست، بلکه روشی است که در آن به یک موضوع نزدیک میشود، منابع (فنآوری و فکری) که آن را به ارمغان میآورد.
بنابراین، خلاقیت دپارتمان ممکن است در محدوده تعیینشده، مرزهای موقعیت معرفتشناختی خود- به نمایش گذاشته شود. بنابراین، یک موضوع کلیدی، و موردی که باید در تعیین پروفایل خلاقیت دپارتمان حل شود، این است که دامنه گشایش معرفتشناختی خود را نشان میدهد. آیا این قواعد معرفتشناختی ضمنی وجود دارند، چقدر متخلخل هستند؟ به چه میزان افراد تک روی معرفتشناختی وجود دارند که قواعد معرفتشناسی دپارتمانی را مورد بحث قرار میدهند؟
همانطور که بیان شد، در اصل، ارزیابی درجهای که در آن یک دانشگاه لایق عنوان موسسه به خلاقیت ذهنی کمک میکند یا مانع میشود، امکان پذیر خواهد بود (اگرچه من هیچ تلاشی برای انجام چنین ارزیابی ندارم). در اینجا به مفهوم مدیریت دانش وارد می شویم: در چه روشهایی یک دانشگاه منابع فکری خود را جمع می کند ارتقا میدهد تا سطح خلاقیت آنها را افزایش دهد؟ برای مثال، تا چه میزانی، یک دانشگاه فعالیت بین رشتهای را تشویق میکند؟ هر چه باشد، لحظات خوشی برای سرایت معنوی وجود دارد که در آن ایدهها و مفاهیم و حتی تکنولوژیهای مورد علاقه در یک رشته، میتوانند راه خود را به سوی دیگری بیابند. تحت چنین شرایطی، ممکن است خلاقیت ذهنی تشدید شود.
چنین دانشگاهی، که خلاقیت ذهنی اش را بطور جدی اتخاذ می کرد، و به دنبال فعال بودن در ایجاد شرایط برای افزایش این خلاقیت بود، که می توان آن را به عنوان نمونه از دانشگاه پر انرژی مشاهده کرد. این دانشگاهی خواهد بود که عمدا سیاستهای دانش و استراتژیهایی را توسعه می دهد که می تواند به افزایش خلاقیت فکری آن کمک کند. ما ممکن است حدس بزنیم که خلاقیت فکری، احتمالا در یک حالت دپارتمانی از انرژی معنوی قرار میگیرد، و برای آن موقعیت، موسسه باید نقش خود را ایفا کند. سیاستها و استراتژیهایی که خلاقیت فکری را تخریب میکنند (شاید به این دلیل که دانشگاه مورد پرسش اولویتهای دیگری دارد) به راحتی میتواند به بخشهایی منجر شود که از نظر فکری رو به زوال هستند، هر چقدر هم که فضایل و دستاوردهای دیگری داشته باشند (شاید در تدریس، در تجربه دانشآموز، یا در تولید درآمد). برای بخشهایی از آن که به طور کلی باید با حالات انرژی فکری مشخص شوند، یک دانشگاه به شدت انرژی شرایط پذیرش، جسارت، کنجکاوی، و عمل را پرورش دهد – که در آن شخصیت خلاقیت فکری میتواند حفظ شود.
خلاقیت تربیتی خودش را در نقش آموزشی یک دانشگاه نشان میدهد. به این ترتیب، استفاده از واژه “آموزشی” چکیده همه ابعاد آموزشی در یک دانشگاه است. رابطه آموزشی، رسانهای که از طریق آن آموزش انجام میشود، استفاده از فنآوریها، تجربیات آموزشی که برای دانشجویان باز میشود، ماهیت دورهها و برنامههای سازمانی موجود در دسترس دانش جویان، آموزش، یادگیری و ارزیابی: همه این موضوعات در اینجا به چشم میآیند. به طور خلاصه، خلاقیت آموزشی مانند یک چتر است که در آن یک مجموعه کامل از احتمالات وجود دارد.
در اینجا ساختارهای عمیقی وجود دارند که به نوبه خود باعث جنبش در کارکرد آموزشی دانشگاه میشوند. شاید دو جنبش بزرگ در سرتاسر دنیا وجود داشته باشد و به هم متصل شدهاند. از یک سو، عملکرد تدریس، منطقهای است که در آن میتوانیم انعکاس روشنی از سطح آموزش عالی را ببینیم. این جنبش هم در وضعیت متغیر دانش جویان بعنوان مشتریان خدمات آموزش دانشگاه و هم در گسترش دانشگاههای خصوصی (هم دانشگاه های “غیر انتفاعی” و هم “انتفاعی” )آشکار میشود. از سوی دیگر، نسلهای جدید فنآوریهای مبتنی بر کامپیوتر دانشجویان را قادر میسازند تا در بکارگیری تجربیات یادگیری خود فعالتر باشند. این دو پدیده تنیده شده در آن تجربیات یادگیری پیچیده میتوانند به دانش جویان در موقعیتهای مختلف خارج از محوطه دانشگاه بسط داده شوند. یادگیری مبتنی بر کار – یا “آموزش مبتنی بر عمل” که هم اکنون نامیده میشود، تنها یک نمونه از احتمالات برآمده کنونی در این محیط است.
این بازتابها، مفهوم زیر را در اینجا دارند. تغییرات در مواد آموزشی و مقررات دوره را می توان به عنوان نمونههایی از خلاقیت مشاهده کرد و برای اشکال جدید تجربه یادگیری که برای دانش جویان باز میشوند، مورد تحسین قرار گرفته اند. از طریق چنین خلاقیتی، دانش جویان ممکن است قادر به مواجهه با فضاهای یادگیری خلاق باشند. در اینجا، صحبتهای خوش بینانه ای درباره آموزش بدون مرز و دانشگاه بدون مرز شنیده میشود. با این حال، از سوی دیگر، چنین تغییراتی، به همان اندازه که خلاق هستند، میتوانند به شدت مورد تحقیق قرار گیرند. برای مثال، آن ایدئولوژیها را می توان در اینجا دست اندر کار دید.
یک ایدیولوژی، ایدئولوژی نئولیبرالیسم (که دانشآموز را به عنوان مشتری و تدریس را صرفا به عنوان مجموعهای از خدمات در نظر می گیرد که باید به دانش جویان ارایه شود). دیگری ایدئولوژی وسیله گرایی است که در آن هم دانشگاهها و هم دانشجویان آموزش عالی را به عنوان موضوع کسب مهارتهایی که سرمایه اقتصادی را در یادگیری اقتصاد ایجاد میکنند، تلقی می کنند. با این حال، دیگری مربوط به تکنولوژی گرایی است که در آن دانشجویان یک رابطه نیمه مجزا با دانشگاه خود دارند و به نوعی به “ذخیره دائمی” در گذار خود به بازار کار تبدیل میشوند.
بنابراین یک سوال کلیدی، در تجزیه و تحلیل و در ارزیابی تغییر خلاقانه در کارکرد آموزش دانشگاه، میزانی است که در آن، میتوان گفت که چنین خلاقیت آموزشی، فضاهای آموزشی واقعی برای دانش جویان را باز می کند، فضاهایی که مفاهیمی مانند دلبستگی، مالکیت، نویسندگی، ابداع، و جایگیر شدن میتوانند بدون شرمساری مورد استفاده قرار گیرند. یک آزمون در اینجا میزانی خواهد بود که در آن، خلاقیت آموزشی، فضا را برای دانش جویان باز میکند تا خلاق باشند.
به عنوان مثال، چنین خلاقیتی در بخشی از دانش جویان در حرکت برای آوردن یادگیری مبتنی بر پژوهش در برنامهدرسی دیده میشود. چنین آزمایشی – از خلاقیت دانشآموز – جایگاه خاصی در عصر حاضر دارد. تغییرات زیادی در آموزش – هم برنامه درسی و هم آموزش – در سراسر جهان مشهود است، اما در مورد بازرسی، هم میتوانیم ایدئولوژی هایی را در حال کار ببینیم و مشاهده کنیم که آنها اشکال پیشرو در دوره درسی هستند. یک ابتکار عمیق در اشکال ارزشمند دانش و درک، با پافشاری بر کسب مهارت جایگزین میشود، آموزش ملزم به بیان ابعاد ضمنی آگاهی است، برنامههای آموزشی در “نتایج یادگیری رسمی” بیان میشود و یادگیری پیشرفته تکنولوژی، غوطهوری در تجربههای مبتنی بر غربال را تشویق میکند. این سطح از تغییرات را می توان به عنوان شکل خلاقیت توصیف کرد، اما شاید چنین خلاقیتی به قیمت کاهش ناگهانی درک شخصی، تفکر دقیق و منطقی، و ارائه معتبر از سوی دانش جویان باشد. نوآوری آموزشی ممکن است به بیان دیگر، تبدیل به تحولاتی در توسعه دانشجویانی شود که آزمونهای انتقادی ما را تضمین میکنند.
جایی که خلاقیت آموزشی توسط یک دانشگاه اتخاذ میشود و به عنوان یک پروژه سازمانی در نظر گرفته میشود، ما میتوانیم چنین شکلی از دانشگاه را به عنوان نمونههایی از دانشگاه آموزشی در نظر بگیریم.
ما این شکل از خلاقیت را به عنوان یک جنبه بالقوه از دانشگاه آموزشی مشاهده کردهایم. همانطور که اشاره شد، توسعه آموزشی ممکن است به خوبی با هدف حمایت از خلاقیت در میان دانش جویان انجام شود، اما این خلاقیت یادگیری سزاوار توجه به حقوق خود است. همانطور که اشاره شد، روابط بین خلاقیت آموزشی (در بخش موسسات) و خلاقیت یادگیری (در بخش دانش جویان) بسیار ساده است. بدیهی است که مشاهده این که خلاقیت آموزشی ممکن است خلاقیت یادگیری را ارتقا دهد اما ممکن است امکان آن را کاهش دهد.
این رابطه را می توان بیشتر دنبال کرد. ما میتوانیم مشاهده کنیم که هیچ رابطه مستقیمی بین خلاقیت آموزشی و خلاقیت یادگیری وجود ندارد. خلاقیت آموزشی برای یادگیری خلاقیت ضروری نیست؛ خلاقیت یادگیری میتواند در غیاب خلاقیت آموزشی رخ دهد. این امر در پدیده شخص خودآموخته مشهود است. در حقیقت، مفهوم یادگیری به رهبری دانش جویان گواه این رابطه است. دانش جویان میتوانند در هزاران روش مالکیت دانش خود را به دست بگیرند و درجه استقلال خود را حفظ کنند. آنها دارای درجهای از ساختار مستقل از ساختارهیایی هستند که تحت تسلط آن قرار دارند. به عبارت دیگر، دانش جویان – هم به صورت انفرادی و هم جمعی – میتوانند خلاقیت خود را در شکل دادن به یادگیری خود نشان دهند.
رابطه معکوس نیز برقرار است. یادگیری خلاقیت برای خلاقیت آموزشی لازم نیست. در واقع، همانطور که متوجه شدم، خلاقیت آموزشی ممکن است اثر ناکامی بخشی در خلاقیت یادگیری داشته باشد. معلمان ممکن است اشکال بسیار زیادی از خلاقیت را در تغییر و توسعه ساختارهای برنامههای درسی داشته باشند که ممکن است به جای باز کردن افق دانش جویان، آنها را ببندد، و به جای باز کردن آنها به روشهایی که منجر به خلاقیت دانش جویان میشوند، فضاهای یادگیری را کوچک کند. چنین کاهش سطح خلاقیت در یادگیری ممکن است بوجود آید، برای مثال، کوچک شدن نتایج یادگیری بصورت بسیار محدود، مفاهیم مسلم تدریس به عنوان اشکال انتقال، و اشکال بیش از حد ضمنی کنسرسیوم که تدریس به تامین دانش جویان با مواد و تجربیات آماده تنزل یافته است.
در عوض، مسائل حساس به این شکل مطرح میشوند که چگونه این خلاقیت یادگیری در بین دانش جویان تشویق شود. در حال حاضر بحثهای زیادی در مورد بازگشایی فضاهای آموزشی وجود دارد و در اینجا ممکن است فکر شود که یک مفهوم کلیدی است. نباید انتظار داشت که دانش جویان خلاق باشند مگر اینکه فضا به آنها اجازه دهد که چنین باشند. اما نکته تقریبا یک توضیح مبهم است: مفهوم خلاقیت خود مستلزم فضا است (برای اینکه نوآوری ممکن است رخ دهد). آنچه سوال باقی میماند دقیقا این موضوع است: شرایط آموزشی فراتر از فضای یادگیری که به احتمال زیاد خلاقیت را در میان دانش جویان بوجود میآورد، کدام است؟ هر چه باشد، ممکن است یک دانشجو تمام انواع فضا – فیزیکی، فکری، هستیشناسی – را به دست آورد، اما هنوز یک حالت عظیم بازتولید، بازتحقیق مطالب و توصیف تجربه به جای خلاق بودن در تفکر و یا در عمل را حفظ کند.
یادگیری خلاقیت – در بخشی از دانش جویان – انواع خاصی از گرایش، شامل تمایل به ریسکپذیری، افشای خود، تلاش برای برنده شدن از طریق موقعیت خود فرد، و تلاش برای رسیدن به مواضع معتبر خود به عنوان یک یادگیرنده را فرا می خواند. برخی از دانشجویان با چنین گرایش هایی شکل می گیرند – شاید از انواع خاصی از زمینههای اجتماعی – اما به طور خاص، تشکیل چنین گرایش هایی مستلزم تعلیم و تربیتی است که دلگرم کننده و تایید کننده است. در عوض، چنین تعلیم و تربیتی مفهوم بسیار وسیعی از آموزش را در بر میگیرد و درک میکند که تشکیل چنین گرایش هایی – این چالش هستیشناسی، همان طور که بود – بخشی از تدریس در آموزش عالی است، و همچنین درک میکند که تدریس چیزی بیش از یک معامله معرفتشناختی است، و این که می تواند مهم باشد.
در تمام این موارد، یک موضوع – که ممکن است آن را اصطلاحا اینگونه بنامیم – اکولوژی ذهن- وجود دارد. در این خلاقیت یادگیری، ذهن به مکان خودنونگری تبدیل میشود، یعنی این که ذهن قادر است خود را حفظ کند، خود را پر کند و حتی خود را بهبود بخشد. چنین مفهومی انعکاس مییابد، اما حتی فراتر از ایده (Bildung)هم میرود و این ایده هم اکنون در حال بازبینی ذهن است و به عنوان توسعه در فضایی از منطق دیده میشود. یادگیری خلاقیت چیزی کمتر از تشکیل افرادی نیست که قادر و مایل به شکل دادن روایتهای منطقی از جهان هستند و سپس به طور خاص اثر خود را بر آن روایت ها وارد میکنند و آماده برای پاسخگویی به آن تفسیرها و اعمال میشوند. این یک مجموعه بسیار بزرگ از دستاوردهای آموزشی و یادگیری است.
در یک خلاقیت محیطی، یک دانشگاه به مناطق داخلی گسترده تر خود میرسد و با آن دست و پنجه نرم میکند. این بسیار دور از یک موضوع ساده است. در وهله اول، یک دانشگاه باید حضورش را اعلام کند. باید خود پروژه را مشخص کرده و کارت فراخوانی خود را ارائه دهد. علاوه بر آن، مسئولیت بر عهده دانشگاه است تا گفتگو را آغاز کند، تا توجه اشخاص ثالث را جلب کند که خدمات، شکل درک و منابع مختلفی دارد که میتوانند در پروژههای منافع متقابل مفید باشند. یک دانشگاه که از اراده خود برای پروژه به این روش استفاده میکند نه تنها تمایلات خود را دنبال خواهد کرد بلکه توانایی دستیابی و تشکیل تماسهای مفید را نیز به دنبال خواهد داشت.
در بهترین حالت، این صرفا یک دانشگاه فعال نیست بلکه یک دانشگاه اکولوژیکی هم هست. این دانشگاهی است که نه تنها نگران کمک به حفظ جهان است بلکه میخواهد نقش خود را در ارتقا جهان ایفا کند. طبیعتا، درک میکند که مفهوم بهبود با دشواری همراه است و اجازه میدهد تا دیدگاههای متضادی در مورد این موضوع بوجود آید که از درون صفوف خود پدیدار شوند. استعدادهای آن نه تنها جنبههای ناسازگار را برای تحمل مشکلات اجتماعی در عصر به ارمغان میآورد – بلکه در محافل مختلف صحبت میکنند و به دنبال آن هستند که صدایشان شنیده شود. این میتواند مشکلساز باشد، زیرا استودیو تلویزیون میتواند ارتباط با یک دانشگاهی مناسب را برای شرکت در یک آیتم خبری تخصصی را دشوار تلقی کند، با همه اینها، به سختی می توان گفت که چنین اشخاصی می توانند پذیرش دانشگاه را داشته باشند، حتی اگر شهرت و دپارتمان بازاریابی آن این موضوع را طور دیگری بخواهند.
بدیهی است که این نوآوری محیطی را می توان در بسیاری از مناطق، به عنوان مثال، فضاهای بینالمللی، در مشارکت آن با کسب و کار و دنیای حرفهای، در دسترسی آن جوامع محلی (در اینجا، “محلی” شامل جوامع خاص در مورد کشورهای در حال توسعه که در آن فرصت ها برای ابتکارات همکاری باز است) و برقراری ارتباط با حوزه سیاسی مشاهده کرد. در عوض، واضح است که محیط دانشگاه در هیچ معنای مطلقی ارائه نمی شود، بلکه تا حد زیادی توسط دانشگاه ایجاد شده است. اغلب گفته میشود که نویسندگان موفق مخاطبان خود را میسازند؛ بنابراین در اینجا نیز در مورد دانشگاه همین معنا وجود دارد. دانشگاه محیطی، محیط خود را میسازد یا آن را متفاوت میسازد، انتخاب هایی را از گرههای بالقوه ارتباطات داخلی انجام می دهد و بر برخی تاکید می کند، در حالی که کاملا دیگران را پنهان می کند یا حتی از آنها چشم پوشی می کند.
مجددا، تمام انواع مسائل در اینجا بوجود میآیند که ما نمیتوانیم با جزئیات هریک از آنها را دنبال کنیم. تنها برخی از آنها شامل فرمهای دانش مورد نظر در این خلاقیت محیطی (این که این نوع دانشگاه طرفدار دانش “مد ۲” در ویژگی حل مساله و زودگذر خود است؟) ؛ حفظ مرزها (در کجا این دانشگاه پایان می یابد و جامعه آغاز می شود؟، از آنجا که این دانشگاه خود را در گوشه و کنار جامعه قرار میدهد)، و یکپارچگی پیام (این که چگونه چنین دانشگاهی صورت ظاهری از یک مجموعه یکپارچه از نقاط فروش منحصر به فرد را حفظ میکند؟ همانطور که برای منابع غذایی محیطی در اینجا و آنجا کاوش می کند) . بعد از همه اینها، این دانشگاهی است که در دنیا بدون شرمساری زندگی میکند و با توجه به اینکه جهان سیال است، به همین دلیل به نظر میرسد که این دانشگاه در تمام خلاقیت محیطی خود نیز سیال باشد.
در نمایش خلاقیت، یک دانشگاه در معنایی دوگانه، خود را به روز می کند. به خود نگاه میکند و امکانات خود را در جهان جستجو می کند و بیشتر این احتمالات را میسازد. حتی سعی میکند با پیشبینی و زندگی در آینده، خودش را به جلو پیش ببرد. این نوعی از بروز رسانی عملیاتی است: به طور خلاقانه به دنبال عملیاتهای جدیدی است که میتواند ایجاد کند، عملیاتهایی که ممکن است آن را به روشهای جدید با جهان گستردهتر (به طور عینی یا مجازی) متصل کند.
اما یک بروز رسانی دیگر نیز وجود دارد که میتواند این خلاقیت بازتابی را همراه کند. در چه شرایطی، آیا ممکن است یک دانشگاه در تعمق دخیل باشد؟ بر چه اساس میتواند این کار را به طور مشروع انجام دهد؟ یک منبع مشروعیت باید به طور حتم در ایده دانشگاه به عنوان فضایی از منطق قرار داشته باشد. اما این اندیشه کهنه بیش از دویست سال است که مورد حمله قرار دارد. اگر این ایده پاربرجا باشد، باید به روز شود. در قرن بیست و یکم، ارایه دلایل، آزمایش دلایل و فرآیندهای همراه گفتمان انتقادی، همگی در حال تغییر هستند.
اگر بخواهیم مختصر بگوییم، باید مشاهده کنیم که موضوعات سیال تر هستند، به هم ریخته تر هستند و کمتر محدود به مرزهای سفت و سخت و قوانین سفت و سخت هستند. دانش به عنوان استخری از ادراک و شیوههای شناختی در دنیای درون و خارج از یکدیگر سیال است، بنابراین “انجمن های شناختی – معرفتی” را ایجاد می کند (ایروین و مایکل). علاوه بر آن، دانشگاه اکنون باید برای مراسم ربانی خود آواز بخواند و بقای خود را در جهان به دست آورد، بنابراین در کنار تضعیف معرفتشناختی خود، دانشگاه یک تضعیف اجتماعی – اقتصادی را نیز تجربه میکند. در نتیجه، بستر دانشگاه، پایه معرفت شناختی آن و ابرساختار آن از نفس خرد، شروع به ترک خوردن کرده است. بر این اساس، دانشگاه توجه به خود را دشوار می بیند، چرا که بنیان آن ممکن است تحلیل رود.
در مقابل این پیشزمینه، تفکر واکنشی برای دانشگاه مستلزم آن است که به شدت خلاق باشد و برای این نوع دانشگاه باید شیوه تفکر خود در جهان را تعریف کند و توجیهی را ارایه دهد که چیزی بیش از یک داستان از قرن نوزدهم – در مورد عقل، حقیقت، و عینیت بخشیدن به آن باشد. موضوعات بحث خلاق مختلفی شناسایی شدهاند و مورد تقاضا هستند. برای مثال، “مقدمات برای عدم قطعیت” “حکمت”، “آموزش مبتنی بر عمل” و “شهروندی جهانی” ایجاد شدهاند. در چنین استعاره هایی، محرز شده است که دانش محض موجود نیست، اما در عین حال دانشگاه در قرن بیست و یکم هنوز میتواند ایمان خود را با نمایشهای ابتدایی خود حفظ کند. منطق اکنون کمتر از یک شور انقلابی، و بیشتر از سایه ای از عمل گرایی برخوردار است.
خلاقیت بازتابنده
این خلاقیت بازتابنده – در هر دو اهمیت خود – خوستار خلاقیت در چند جهت است، به عنوان مثال، در جمع آوری شواهد در مورد خود (که از خود ارزیابی و «اسکن محیطی» خود بدست می آید)، و همچنین در توسعه سیاست ها و استراتژی های مبتنی بر شواهد ؛ در انتقاد از فعالیت های خود؛ و در باز کردن آن برای بحث در سطح دانشگاهی در مورد امکانات آینده خود، به طوری که تمام اعضای آن بتوانند در ایجاد ایده های تخیلی به عنوان فرصت های آینده دانشگاه دخالت داشته باشند. در چنین گونه ای از خلاقیت، فرایندهای خودآموزی سازمانی قرار دارد. در چنین فرایندهایی، دانشگاه نیز به نوعی “عامل گروهی” (List , Pettit) تبدیل می شود که فرم هایی از “آگاهی از سیستم را حاصل می کند (Weber, ).
اما پس از آن، همانطور که اشکال تجربی از دانشگاه خلاق گسترش می یابد، دانشگاه خلاق از نظر مفهومی نیز گسترش می یابد. دانشگاه در حال شکوفایی است، در چند جهت هدایت می شود، و در هر یک از جهت گیری های خود خلاق است. خلاقیت مداوم برنامه روزانه است، به ویژه در میان دانشگاه هایی که خود را در رژیم های بازار گرا قرار می دهند.
و با این حال، حتی با اینکه اشکال دانشگاه خلاق تکثیر می شود و حتی اگر درجه ای از استقلال بین آن اشکال خلاقیت وجود داشته باشد، هنوز می توانیم این گزاره را در نظر بگیریم: این نوع خلاقیتی که ما آن را “خلاقیت بازتابنده” می نامیم، باید پیروز باشد. این ممکن است شرط لازم برای هر یک از اشکال خلاقیت دیگر نباشد، اما فقدان آن، تحقق این دیگر انواع خلاقیت را محدود می کند. اگر نسخه ی مدرن دانشگاه به عنوان یک جامعه ی خود حاکمیتی از محققان باشد، این خلاقیت بازتابنده چیست (به عنوان یک ژنرال پژوهش، همانطور که در قرون وسطی شناخته می شد). ایده خلاقیت بازتابنده، این ایده را با معانی ضمنی بازتاب جمعی (برای دربرگرفتن همه اعضای دانشگاه) که در دانشگاه نه تنها در جلوه های تجربی آن، بلکه در ساختارهای عمیق آن مشارکت دارند(از طریق جستجوی محیطی) همراه با اطلاعات مدیریت و برنامه ریزی سناریوی تخیلی، به روز می کند.
خلاقیت بازتابی، پس از آن، شامل تکنیک های خود مدیریتی است که از طریق فضاهای جمعی باز شده برای تشویق انگیزش های تخیلی ضمیمه می شود. و چنین بازگشایی فضاهای جمعی احتمالا از باز شدن فضاهای دیگر در مناطق خلاقیت بالقوه که ما شناسایی کرده ایم، حمایت می کند.
بیشتر بخوانید:
مشاوران و روان درمانگران
اسباب بازی R
زمینه متن
نیرو گاه برق آبی
تغییر اجتماعی و ورزش
نفتا
ویژگی های روش جزایی
ترانسفورماتور
ترانزیستور
این مقاله تحقیقی توسط شرکت پارس 68 ترجمه و تهیه شده است. شرکت پارس 68 برترین برند در حوزه ترجمه مقاله می باشد